من دیدم که یک ذهن جستجوگر چه مسیری را طی کرد. دیدم که دختری نوجوان با چیزهای معمولی روزانه سرگرم و مشغول نشد. در کتابها، مجلات و روزنامه ها دنبال چیزی میگشت که کسی دنبال آنها نبود. دنبال مقالاتی بود که کسی آنها را نمی خواند. علایق او شبیه سایر دختران نشد. انواع کتاب ها را از طیف گسترده ای از نویسندگان مطالعه کرد.
مطالبی را که میخواند بارها و بارها رونویسی کرد.
گاهی در کلاس های خیاطی، دوره های مذهبی، در کلاس های کنکور و گاهی در صحنه کار دنبال سوالاتش بود.
ذهن جستجوگر ش همواره او را به مسیرهای تازه ای راهنمایی می کند. به بی نهایت سوالهایی که نیاز به پاسخ های خوب دارد.