شیفت عصر سیزده بدر هر سال یک شیفت جنجالی و پر درد سر بود. کسی نمی خواست آن روز عصر کاری در بیمارستان باشد. افرادی که حاضر بودند همکاری کنند، بسیار کمتر از حد تصور بود.
بنابراین اداره کردن چنین شیفتی توسط سوپروایزر اعصابی پولادین می خواست. تقریبا اعصاب همه خُرد بود که چرا پیش خانواده هایشان نیستند.
داستان یکی از سیزده بدرها را برایتان نقل می کنم.
پرستاری داشتیم که قبلا کادر اداری بود. بعد از اتمام تحصیل در رشته پرستاری بصورت اضافه کاری با بیمارستان همکاری داشت. وی از شیفتهای روزهای تعطیل استقبال می کرد و همکاری شایسته ای هم داشت. اما عصر کاری سیزده بدر با وجود اطلاع داشتن از برنامه در محل کارش حاضر نشد. روز بعد یک نامه علیه دفتر پرستاری تنظیم کرد و در آن نوشت بدلیل زور مداری دفتر پرستاری شیفت عصرسیزده را نیامده است .
در عوض یکی از پرستاران خانم که صبحکار بود، به دلیل نیامدن آقای پرستار قبول کرده بود که علاوه بر صبح، در شیفت عصر هم بماند تا بیماران صدمه نبینند و پرستار همکارش زیر بار تعداد زیاد بیمار دچار خستگی و ناراحتی نشود.
ایثارچنین پرستارانی در قالب کلمات نمیگنجد. او میتوانست برود وظیفهاش را انجام داده بود و مسئولیتی نداشت. او میتوانست عصر سیزده بدر کنار فرزندان و همسرش باشد. اما قبول کرد به جای پرستار غایب در بخش، به بیماران سرویس بدهد.
هرگز چنین انسانهایی را فراموش نمیکنم. انسان هایی که در بزنگاهها به داد دیگران میرسند. با نهایت وظیفه شناسی خدمت می کنند.
دست همه پرستارانی را می بوسم که صادقانه خدمت کرده و می کنند.