در زندگی واقعی، چه مصداقی از شرح زیر، در ذهن شما تداعی شد؟؟؟
کرکس ها بر بالای درختی نشسته اند.
گاهی هم در اطراف همان درخت به پرواز در می آیند.
کرکس ها در قفس هیچ خانه ای نیستند. آنها در آزادی خودشان غوطه ورند.
بالای درخت کرکس ها به هم نگاه می کنند. پیامی خاص را رد و بدل می کنند و به زیر درخت نگاه می کنند.
طعمه ای نیمه جان پای درخت نشسته است.
انتظار کرکس ها برای مرگ طعمه و تناول او با طبیعتشان آمیخته است
آنها صبورانه منتظرند.
طعمه پیر است. نیمهجان است، ولی هر بار معجزه آسا تکان میخورد.
کرکسها می گویند هنوز زنده است . مانیفست ما اجازه نمی دهد زنده خواری کنیم.
تمام تن طعمه با مدفوع کرکسها پوشیده شده است.
هر دو طرف در انتظارند. در انتظار سپری شدن زمان.
زمان چه کند می گذرد.