افرا مهرائی صدق
افرا مهرائی صدق
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

کشو های محل کار

وقتی که مدیر خدمات پرستاری بودم، یکی از کارهای روزانه ام رفتن به بخش‌ها و واحدها بود.

این بازدیدها اهدافی داشتند. به عنوان مثال: سر زدن به کارکنان و جویای احوال آنها شدن، تکمیل چک لیست‌ها، بررسی مشکلات میدانی در صحنه کار، ارتباط با مراجعین و بررسی رعایت قوانین و دستورالعمل‌ها و موارد دیگر.

در این میان بعضی مشاهدات ربطی به اهداف نداشت، اما خواسته یا ناخواسته می‌دیدم. یکی از این‌ها را امروز برایتان شرح می‌دهم.

میخواهم درباره کشوهایی که در بخش می‌دیدم، بگویم. کارکنان معمولاً کشوی اختصاصی نداشتند و بیشتر وقت‌ها کشوها در اختیار کارکنان همان بخش بود و این باعث می‌شد که اغلب کشوها در هم ریخته و نامنظم باشد. اگر می‌خواستند چیزی پیدا کنند باید با ریخت و پاش و گشتن پیدایش می‌کردند. برعکس کشوهای بعضی بخش ها به قدری مرتب بودند، که با چشم بسته می‌توانستی هرچه را لازم داری برداری. کارکنان به شوخی می گفتند همسایه ما هم میداند توی کشو چه هست و کجاست.

کشوها قسمتی از بخش‌ها بودند که در نظافت روزانه به آنها پرداخته نمی‌شد. کارمندانِ با سلیقه هر واحد به شکل خودجوش هر چند وقت، کشوها را خالی کرده و به دست خدمات می‌سپردند تا آنها را بشویند. خودشان هم وسایل اضافی را دور می‌انداختند و بقیه را مرتب می‌کردند. این از آن کارهایی بود که پاداش نداشت، ولی در تسریع کارها و نظم عمومی بخش موثر بود.

یکی از منشی‌ها که لاغر اندام و قد بلند بود، یک کشو پر از خوراکی داشت. همیشه در طول شیفت می‌خورد و می‌خورد. ولی وزنی طبیعی داشت و بعد از دو تا زایمان همچنان خوش اندام بود. همه او را (خوشبخت) صدا می‌کردند زیرا بیشتر از همه می‌خورد و یک کیلو اضافه وزن نداشت. او کشویی را که خودش نزدیک آن می‌نشست، پر از خوراکی کرده بود. منشی که در عصر کاریٍ آنجا به جای او می‌نشست می‌گفت خوراکی‌های او بقدری متنوع و جذاب هستند که نمی‌توانم جلوی شکمم را بگیرم و هر روز به آن ناخنک می‌زنم. ولی صاحب کشو اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و این بیشتر خجالتم می‌دهد.

یک کارمند دیگر داشتیم که علاقه زیادی به طب سنتی داشت. کشوی او مملو از جعبه‌ها، شیشه‌ها و کیسه های محتوی چای‌ها ، دمنوش‌ها و ادویه‌های مختلف بود. به محض سُر خوردن کشو روی ریل ها از آن بوی خوش عطاری به مشام می‌رسید.

من هم یک کشوی قفل‌دار برای خودم داشتم. فکر می‌کردم نیاز نبود هر مدرک و کاغذی در دسترس و دیدرس مراجعان باشد. یک پاکت بزرگ ته کشو داشتم که اوراق محرمانه را آنجا قرار می‌دادم.

منشی
من افرا مهرائی صدق هستم. دانش اموخته کارشناسی ارشد رشته پرستاری که در سال نودو هشت با سی سال سابقه بازنشسته شده ام.آدرس سایت من :aframehraei.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید