به تازگی به عنوان مدیر خدمات پرستاری به یکی از واحد های سازمان معرفی شده بودم. در محل کار قبلی عضو کمیته بررسی کسورات بیمه بودم. این کمیته در ساعات بعد از ظهر و بعد از وقت اداری تشکیل می شد . هدف آن بررسی عللی بود که از طرف بیمه به هزینه پرونده های بیماران کسور زده شده و کمتر از مقداری که بیمارستان خرج کرده بود، پرداخت می شد.
این کمیته با عضویت کارشناس هایی از مراکز مختلف تشکیل می شد. سعی داشت علت کسورات را از همه جوانب و در بیشتر مراکز بررسی کند.
کمیته هفته ای سه روز در ساعات عصر برگزار می شد و حدود یک سال به کارش ادامه داد. من صبح ها در دفتر پرستاری به ساماندهی و کسب اطلاعات از محل کار جدیدم مشغول بودم و عصرها برای کمیته کار می کردم. این وضعیت برای خودم مطلوب نبود. زیرا از تمام توانم برای به انجام رساندن کارهای دو واحد کاملا مستقل استفاده می کردم و برای زندگی خودم وقت چندانی نمی ماند. با توجه به اینکه امورات کمیته را در منزل و گاهی به صورت ماموریت در واحد ها انجام میدادم، تقریبا وقتم کاملا پر می شد.
نکته جالب توجه این بود که ساعات کاری که در کمیته صرف میشد به محل کارم منعکس شده و از آنها خواسته می شد برایم اضافه کار بنویسند.
مسئولین محل کارم از این وضعیت ناراضی بودند:
می گفتند شما برای سازمان کار می کنید چرا ما باید دستمزد شما را بدهیم.
می گفتند اگر شما وقت و انرژی دارید باید در عصرکاری های همین مرکز کار بکنید نه اینکه در کمیته حضور داشته باشید.
می گفتندکمیته برای خودش کارمند استخدام کند چرا کارشناس های واحد ها را به سازمان می کشد.
این تعلل ها و بهانه گیری ها، من را کلافه میکرد. از آن دست آدم ها نبودم که برای دریافت دستمزد جر و بحث کنم و حق خودم را مطالبه کنم. وارد یک فاز فرسایشی شده بودم هم خسته می شدم هم از کنایه ها و طعنه ها زخم می خوردم.
بعد از مدتی کمیته منحل شد. علت آن در ظاهر یک چیز بود و در باطن چیز دیگری بود. اصل قضیه این بود که رهبر کمیته وارد محدوده ای شده بود که در آن به سیستم نادرست پرداخت ها و هزینه ها اعتراض کرده بود. ثابت کرده بود که روش پرداخت ها باید اصلاح شود تا اینکه پرونده ها کسور کمتری بخورند. سیستمی که در آن یک عده باید بی حساب کار می کردند و عده ای قلیل حاصل زحمات آنها را دریافت می کردند.