Afsaneh Moayedi
Afsaneh Moayedi
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

انگیزم شد، ادامه دادم و ادامه می‌دم ...

این هفته که گذشت یکی از سخت‌ترین هفته‌های کاریم بود. شلوغ، پر فشار و پر استرس و از همه مهم‌تر اینکه از جانب کسی به جز مدیر HR شرکت، بهم حس رضایتی انتقال داده نشد و حتی جریمه هم شدم. درجه این شرایط انقدر برای من بالا بود که تنها دغدغم این بود بتونم کم نیارم و از پسش بربیام چون فشار زندگی من به شرکت و شغلم ختم نمیشه مثل تمام آدما، دنیای منم پر از مشکل و بالا پایینه. هرچند از نظر مدیرم این شرایط خیلی اوکی و عادی بود اما برای شخص من یه جور دست‌آورد به حساب میومد. دعوا داشتم، گریه کردم، مسیر طولانیو راه رفتم و ...

سردرگم‌ترین بی تو :*
سردرگم‌ترین بی تو :*


تنها راهم فکر کردن بود ،فکر، فکر و فکر. فرد مورد نظر 2 سالی رو یادآوری کرد که ما از چه مسیری کنار هم عبور کردیم و چه چیزهایی رو به چشم دیدیم و تجربه کردیم.

اولش باورم نمی‌شد چطوری من اینارو یادم رفته، مگه میشه؟! و آره شده بود.آدمیزاد فراموش کاره ولی خوب اگه یادآوریش کنید یا براتون یادآوریش کنن زندگی براتون جذاب‌تر میشه.

بخشیدم، به راحتیه آب خوردن و تلاش کردم بخشیده شم.

برو جور دیگه هم میشه ادامه داد
برو جور دیگه هم میشه ادامه داد


پوزخند زدم و واقعا بیخیال شدم. سعی کردم جور دیگه به مسالم نگاه کنم و باهاش گلاویز شم.

آره انگیزم شد و ادامه دادم و ادامه میدم ...

انگیزهاسترس
طراحی علاقه‌مند به طراحی از جنس افسانه ای! (جای ویرگول‌ها را پیدا کنید :))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید