مدتی هست که به شدت ذهنم درگیره رفتار و اتفاقات دورمه و لازم میبینم که بهشون دقت کنم.
از دورو بریام و خودم چندین بار پرسیدم چرا میرید شرکتتون؟ و چرا اینجا مشغول به کاریم؟
ناچاریم؟؟
حقیقتا آدمایی که من میبینم شرایط مشابه به این شکل رو در جاهای دیگه هم میتونن داشته باشن اما ترجیحشون به موندنه، حالا به هر دلیلی. پس چیزایی که من میبینم چیه؟
قضاوت نمیکنم و نخواهم کرد اما نمیتونم چیزایی رو هم که دارم میبینم رو نادیده بگیرم و راستش چیزای قشنگی نیستن:/ و همه باید براش فکری کنیم. جای بقیه نیستم و کاری ازم از طرفشون بر نمیاد اما از طرف خودم دوست دارم تلاشم رو بکنم و با تمام رفتارهای عجیب، همدلی کنم و از همه مهمتر درک کنم.
آدمی نیستم از حاشیه برم، چون من افسانه در شرکت آسود با تمام بالا و پاییناش مشغول به کارم و وسط همه ماجراها هستم و برام در حال حاضر همه چیز مهمه پس اگه بخوام از کنار برم، نبینم و نشنوم در حق همه از جمله خودم جفا کردم.
با توجه به شرایط موجود، همه شرکتها در حال حاضر در فشار هستن. همه در تکاپو هستن، یه سریا برای بقا یه سریا مثل ما برای پیشرفت. شاکله شرکتها افرادی هستن که اونجا دارن کار میکنن. و حالِ خوبِ من و اوناس که شرکت رو سرپا و پر قدرت میکنه.
آره مثل خیلی چیزای دیگه همه موندگار نیستن اما همون یک هفته، یک ماه، یک سال و ... نیاز به همدلی داره. همه مدیرا باید همدیگرو قبول داشته باشن و کاور کنن نه که دنبال مشکلاتو سوتی باشن که اگه بشن، درگیره حاشیه میشن و شرکت رو سمت ناکجا آباد میکشونن:/.
شرکتها تیمهایی رو دارن با مدیر و کارشناساشون. کارشناسا مثل من زمانی میتونن بترکونن که در هر شرایطی، زیر پرچم حمایت کامل مدیرشون باشن. مدیرا زمانی میتونن حمایت کنن که، درگیر آتو گرفتن سایر مدیرای دیگه ازش نشن و تمرکز رو فقط بذارن رو کار و برنامه و اعضای تیم.
اگه میگید خودش باید در هر شرایطی بتونِ تمرکز کنِ با اطمینان میگم مدیران انسان هستن و مثل همه آدمهای دیگه با ذات مشابه. پس انتظار رُباط نداشته باشیم. ایناس که باعث پیشرفت میشه.
خلاصه همدل شیم که اگه من کُردم، شما ترک، دیگری لُر و ...، همدلی بینمون باشه مثل خیلی وقتای دیگه با علاقه در کنار هم تمام مسیرهارو میریم و پیشرفت میکنیم.
پیش به سوی موفقیت و فراتر از آن