همیشه این طرف و آن طرف می خوانم که یادگیری باید یک موضوع مادام العمر باشد. مثل این که اقلاً بعضی جاهای دنیا هم واقعاً به این موضوع رسیده اند. من خودم هم هر چقدر که حساب کتاب می کنم می بینم که یادگیری مادام العمر هم امکان پذیر است و هم لازم. اما هر چقدر که دور و برم را نگاه می کنم و هر چقدر که با آدم های مختلف صحبت می کنم می بینم که در عمل اعتقاد زیادی به این موضوع وجود ندارد.
بعضی از دوستان اعتقاد دارند که قدرت یادگیری انسان در سن 40 سالگی خیلی کمتر از 20 سالگی است. استدلال آنها هم این است که وقتی که دانشجو بودند سرعت خیلی بیشتری در یادگیری داشتند ولی حالا که 40 ساله شده اند تحت تاثیر کاهش قدرت اندام هایی مثل مغز، چشم و قلب، کمتر و کندتر یاد می گیرند. شاید یادگیری در بعضی حوزه ها وابستگی زیادی به توانایی فیزیکی افراد داشته باشد. مثلا یادگیری جوشکاری، نواختن موسیقی، پرستاری یا رانندگی کامیون به حد مناسبی از قدرت عضلانی، توان هماهنگی و استفاده از دست یا پا دارد. اما اگر موضوع را محدود کنیم به توسعه دهندگان نرم افزار و فعالان فناوری اطلاعات و برنامه نویسی، آیا باز هم همین فرمول برقرار است؟ مغز و چشم، عملاً تنها اندام هایی هستند که در این حوزه مورد استفاده مستقیم قرار می گیرند. و تا آنجا که من می دانم این دو عضو بدن خیلی بیشتر از 40 سالگی و حتی بیشتر از 60 سالگی به خوبی قابل استفاده هستند.
به نظر من اگر شرایطی که در 20 سالگی فراهم است، در 40 سالگی هم فراهم شود، قدرت یادگیری در موضوع فناوری اطلاعات تفاوت فاحشی نخواهد داشت. تصور کنید همین الان که 40 ساله هستید و زن یا شوهر و بچه دارید، همه چیز را ول کنید و بی آن که به خانواده فکر کنید به 4 سال مرخصی بروید. در طول این 4 سال هم نه مجبور هستید پولی در بیاورید و نه نگران از دست دادن موقعیت شغلی قبلی تان هستید، چون دانشجوهای 20 ساله هم چیزی پشت سرشان ندارند که آن را با دانشگاه رفتن از دست بدهند. در طول این چهار سال به مقدار کمی پول نیاز خواهید داشت که آن هم توسط دیگران تامین خواهد شد. تازه توی یک جامعه ای به سر می برید که همه در حال یادگیری هستند. آیا در این حالت باز هم توانایی یادگیری تان نسبت به 20 سالگی خیلی کم شده است؟
علاوه بر این، در نظر بگیرید که شمای 40 ساله، خیلی با تجربه تر از 20 سال قبل هستید. مسیرهای درست تری را برای یادگیری انتخاب می کنید و می دانید که یادگیری چه چیزی به درد بازار کار می خورد و یادگیری چه چیزی بی ارزش است. علی القاعده، شمای با تجربه تر، کمتر از 20 سالگی تان نا امید می شوید. این مزایا اگر باعث نشود که از یک یاد گیرنده 20 ساله جلوتر بیفتید، حداقل باعث می شود که نقاط ضعف افزایش سن تان تا اندازه خوبی جبران شود.
یک بحث دیگر در موضوع یادگیری در سن 40 سال و بیشتر این است که این چیزهای جدیدی که الان دارم یاد می گیرم به چه دردم می خورد؟ من که شغلم را انتخاب کرده و دارم، پرستیژ اجتماعی ام هم که تغییر زیادی پیدا نمی کند چون معمولا کسی هم خبر دار نمی شود که در حال به روز رسانی خودم هستم، پس این چیزها کجا به دردم می خورند؟
به نظر من اولین جایی که کاربرد این آموزش نمایان می شود، شغل و کار افراد است. در حوزه فناوری اطلاعات، سرعت تغییرات خیلی زیاد است و به احتمال زیاد آن چیزی که شما در 10 یا 20 سال پیش یاد گرفته اید، تغییرات زیادی پیدا کرده است. پس این آموزش باعث می شود که دوباره به روز شده و با سرعت بیشتری جلو بروید. این کار مثل این است که بعد از مدت ها اره کاری درختان، متوقف شوید، اره هایتان را تیز کرده و دوباره شروع کنید. به احتمال زیاد، سرعت بیشتر، جبران آن توقف را خواهد کرد.
دومین کاربرد، باز هم در محیط کاری است. به روز آوری و یاد گرفتن چیزهای جدید باعث می شود راه های بهتری برای حل مسائل پیدا کنید، باعث می شود دیدگاه تان گسترش پیدا کرده و دنیا را بهتر درک کنید.
کاربرد سوم اما خیلی شخصی است: لذت. این چیزی است که خیلی از برنامه نویس ها و علاقمندان تکنولوژی را از همان روز اول به خودش جذب کرده است. لذتی که در شناخت یک تکنولوژی و یک کامپیوتر و تسلط بر آن هست در کمتر چیزی وجود دارد. پس یادگیری در 40 سالگی یک بار دیگر این لذت را به شما هدیه خواهد داد.
البته این را هم داشته باشید که در جامعه فیزیکی ما، کمتر کسی این تجارب را داشته. باید افرادی که در این سن هستند و این تجربه را انجام داده اند را پیدا کرده و از آنها پرسید که آیا نظرشان راجع به یادگیری همین چیزهایی است که من در اینجا نوشتم؟ آیا قدرت یادگیری در شرایط برابر کاهش زیادی پیدا نکرده؟ آیا یادگیری به شکل متمرکز دانشگاهی همان لذت و کاربرد 20 سالگی را دارد؟
شما کسی را می شناسید که چنین تجربه ای داشته باشد؟
اصلا این مطلب در اینجا منتشر شده است.