بعد از نزدیک به یک سال کار در یک شرکت انگلیسی-لهستانی، نزدیک به دو هفته است که کار در یک تیم آسیایی-هندی را شروع کرده ام. همین اول کار خیلی تفاوتها به چشم می آیند. با اینکه تیم های ایرانی توسعه نرمافزار به طور متوسط خیلی هم بی کیفیت نیستند، اما این تیم جدید یادآور تجربیات و ویژگیهای تیم های ایرانی است برای من.
زمانی که در تیم اروپایی قبلی کار میکردم تفاوت خیلی سنگینی بین ایران (تیم های خوب البته) و اروپا حس نمی کردم. در بحث فنی که خیلی شبیه به هم بودیم و در مباحث انسانی و مدیریتی هم که حس میکردم فاصله را میتوان پر کرد. اما این تیم آسیایی-هندی فاصله اش با آن تیم اروپایی خیلی قابل توجه است. آنها در حد تیم های خیلی بد ایرانی هستند ولی به پای تیم های خوب ایرانی نمی رسند.
ادامه بحث را با مثال پیش می برم. در تیم اروپایی کل تیم برای هر کاری از یک ابزار مشخص و واحد استفاده می کرد. مثلاً برای مدیریت تسک ها از جیرا و برای تماس ها از zoom استفاده می شد. اما دوستان ما در تیم جدید هر روز از یک ابزار استفاده می کنند. با اینکه جیرا دارند اما بعضی وقتها از اکسل استفاده میکنند و بعضی وقتها هم فقط روی شفاهیات کار می کنند. برای تماس ها هم از zoho و هم از خود slack و هم از google meet استفاده می کنند. برای api test بعضیها از postman بعضیها از jMeter و بعضیها از swagger استفاده می کنند.
در تیم اروپایی هر روز جلسه منظم ۱۰ دقیقهای Daily Standup داشتیم به علاوه دو سه مدل جلسه دیگر. ولی واقعاً اینطور نبود که کل روز را در جلسات بگذارنیم. زمان جلسات هم مشخص بود و خود جلسه از چند روز قبل مشخص می شد. اما در تیم جدید تمام روز جلسه هستیم. خیلی کارها را میشود با جلسات کوتاه تری انجام داد اما باز هم جلسات طولانی داریم. بعضا جلسات ۱۵ نفره داریم که نصف افراد در اون جلسات اصلاً صحبت نمی کنند. در جلسات اروپایی صحبت کردن بین هم تقسیم میشد و هر کسی بدون بی انگیزگی از کارهای خودش می گفت. اما اینجا scrum master یک طورهایی مثل بازخواستن کردن از همه سؤال می پرسد. در تیم اروپایی هیچ وقت گفته نمیشد این کار باید امروز انجام شود اما در تیم جدید مدام از افراد خواسته میشود که این تسک باید امروز یا فردا تمام شده باشد. در تیم اروپایی حتی یک بار هم پیش نیامد آخر هفته یا بعد از ساعت کاری آنلاین بشوم اما اینجا دقیقاً اولین آخر هفته دیدم که نصف تیم کار اجباری به خاطر تحویل پروژه دارند.
این بی برنامگی و بی نظمی ها همین جا تمام نمی شود. اولین روز تیم اروپایی، نیم ساعت قبل از شروع روز، scrum master به من پیام داد و هماهنگ کرد. همان ابتدای روز همه اکانت ها ساخته شد و همه ابزارها به من معرفی شد. با آنکه کد بسیار پیچیدهتری هم داشتند اما تا ظهر همان روز اول جلسه onboarding من برگزار شد، همان هفته اولین task به من assign شده بود و اولین commit و deploy هم انجام شده بود. اما در تیم جدید تا روز هفتم کار هیچ خبری از onboarding نبود. این خود من بودم که مدام پیگیری میکردم و پیام می گذاشتم. البته دلیل آوردند که چون این هفته مشغول نسخه آلفا بودهایم اینطوری شده. اسکرام مستر تیم اروپایی تا چند هفته اول مدام بررسی میکرد که آیا من همه چیز را یاد گرفتهام یا نه. مدام همه تیم و شرکت را به من معرفی کرد. اما در تیم جدید هیچ کسی منتظر من نبود اصلاً!
در جلسات اروپایی آنهایی که کمی زودتر میرسیدند یکی دو دقیقه خوش و بش میکردند و احوالپرسی می کردند. اما در تیم جدید انگار همه ربات هستند و هیچ نوعی احساس انسانی وجود ندارد. حالا بگذریم از لهجه های خیلی غلیظ و انگلیسی خیلی ضعیف و کد پر ایراد و…
در تیم اروپایی هر وقت چیزی میخواستم فوری فراهم بود ولی اینجا باید مدام تکرار و پیگیری کنم تا کسی کاری را انجام دهم. در تیم جدید مثل خیلی تیم های ایرانی، نقش افراد خیلی مشخص نیست. یعنی معلوم نیست من با کی باید هماهنگ باشم و نظرات چه کسی را باید اعمال کنم. هر کسی میتواند از گرد راه رسیده و از من گزارش بخواهد ولی کسی نیست که بگوید کار این هفته یا امروز من چیست.
حالا ببینیم برای آخر ماه و پرداخت حقوق چه سورپرایزهایی خواهیم داشت ;)