سالهای سال هست که اینترنت درست و حسابی نداریم. یا از داخل فیلتر هستیم یا از بیرون تحریم. با شروع اعتراضات ۱۴۰۱ همان اینترنت نیم بندی هم که وجود داشت به کما رفت. Vpn ها از کار افتادند و دسترسی به سرویس های خارجی مثل Amazon و Jira هر روز سخت تر و سخت تر شد. وضع اینقدر خراب شد که بعضی روزها باید از اعضای غیر ایرانی تیم خواهش میکردم که مثلاً در فلان دیتابیس، فلان تغییرات را اعمال کند. دور و بر خودم را با انواع و اقسام اینترنت سیم کارتی، ADSL، شرکتی و LTE و … پر کردم. یک کلکسیون کامل و البته گران قیمت از VPN جمع کردم ولی چندان فایدهای نداشت. بعضی روزها تنهایی جایی که اینترنت موبایل داشت، ایستگاه های مترو بودند. اگه میخواستم یک ایمیل ساده بفرستم باید خودم رو به یک ایستگاه مترو می رساندم.
شرکت حاضر نبود و نیست که مبالغ حقوق را با کریپتو بفرستد. میگوید خلاف قوانین داخلی شان است. به حساب بانکی هم حساس هستند. حساب باید غیر ایرانی و به نام شخص صاحب حقوق باید باشد. ولی همین حساب بانکی خارجی به نام هم مشکل را برطرف نکرد. یکی از دوستان از حساب بانکی خودش در ترکیه استفاده کرده بود. بانک مبدأ درخواست قرارداد کاری کرد و وقتی دید آدرس کارمند در ایران واقع شده، نه تنها انتقال وجه را انجام نداد بلکه حساب شرکت را هم به تعلیق در آورد. البته قبل از این هم از روش دیگری استفاده میشد که آن هم مسدود شد. از این به بعد باید پولها را با کبوتر جابجا کنیم.
در کنار اینها کلی بدبختی دیگه هم داریم. وضعیت اسفناک آزادیهای فردی که اعتراضات ۱۴۰۱ بخشی از آن بود. تورم بی حساب و کتاب و افزایش قیمت روزانه دلار که از حدود ۳۰ در ابتدای اعتراضات به ۴۱ در اواخر دی رسیده. تحریم های گسترده و زمستان سخت اروپا که سر از کرج در آورد. و لغو برگزاری IELTS هم خودش به اندازه کافی احمقانه هست.
روز ۹ آذر ۱۴۰۱ مدرسه به خاطر آلودگی هوا تعطیل شدند. هفته بعدش مدرسه دایر بود ولی بعد از اون مدت ها به علت آلودگی هوا غیر حضوری بود. بعدش یک هفته حضوری شد و دوباره چند روز است به خاطر سرما و کمبود گاز تعطیل شده. تا آخر این هفته احتمالا تعطیلی سرما برقرار باشد. یعنی در ۵۱ روز منتهی به ۳۰ دی فقط دو هفته مدرسه حضوری داشته ایم. چیزی مدرسه چیزی حدود 27 درصد ایام حضوری بوده. غیر حضوری بودن مدرسه ها هم که نگم. روزی ۲ ساعت از ساعت ۱۱ قبل از ظهر تا ساعت ۱ بعد از ظهر است. که آن هم یا اینترنت معلم قطع است یا اینترنت بچه ها.
همه اینها کم بود که یک مصیبت دیگر هم وارد شد. کارخانه نوآوری آزادی که محل استقرار کلی شرکت و تیم و freelancer و remote worker بود در آستانه تعطیلی قرار گرفت. یعنی الان باید برای یک میز و صندلی هم دوره بگردیم ببینیم کجا می تونیم جایی پیدا کنیم برای کار کردن.
از بس که اعتراض کردیم و بد و بیراه گفتیم و توضیح دادیم که زبان مان بند آمده. اصلاً به حالت بی حسی و کرختی رسیده ایم. اینجا هر روز یک مصیبت جدید داریم.