از کار در خانه خسته شده بودم. مرز بین کار و زندگی از بین رفته بود. خانواده هم بابت درخواست های متعدد نیاز به تمرکز و در حال تماس من به ستوه آمده بودند. بر خلاف بعضی از Remote worker ها از ایزوله بودن دچار احساس بد نشده بودم اما به هر حال بد نبود به خاطر تنوع و محض احتیاط هم که شده به یک محیط کار جمعی می رفتم.
در چند دوره زمانی مشتری پر و پا قرص مراکز کار اشتراکی بودم و چند بار هم درخواست عضویت داده بودم. سال 1399 بود که یک بار به کارمانا مراجعه کردم. محیط را دیدم و با وجود قیمت بالا تا حد پر کردن فرم هم پیش رفته بودم اما عضو نشده بودم. این بار خیلی حوصله چک کردن بقیه مراکز را نداشتم. کارمانا را چون قبلاً آشنایی داشتم و مسیر مناسبی هم داشت انتخاب کردم. مستقیماً به دفتر مدیریت رفتم و درخواست ثبت نام دادم.
از دو نوع اشتراک ثابت و منعطف، اشتراک ثابت را انتخاب کردم. هزینه منعطف بیشتر است و تا دو برابر اشتراک ثابت هم می رسد. اشتراک ثابت در حال حاضر ماهی 750 هزار تومان است. البته اشتراک به صورت سه ماهه بسته میشود. ولی امکان انصراف از باقیمانده 10 روز قبل از پایان هر دوره یک ماهه امکانپذیر است.
امروز که پایان روز اول است هزینه را هنوز پرداخت نکرده ام. با اینکه چارهای ندارم ولی هنوز دو دل هستم که اینجا بمانم یا نه. در اتاقی که من مستقر هستم 4 میز 4 نفره و 2 میز تکی وجود دارد. یعنی 18 نفر. دو تا از صندلی ها خالی است اما بقیه صندلی همگی پر است. یعنی این اتاقی که خیلی هم بزرگ نیست تقریباً با تمام ظرفیت مشغول است. میزها یا صندلی ها به دیوار چسبیدهاند و راهروی بین میزها خیلی عریض نیست. در حدی که یک نفر بدون دردسر و 2 نفر همزمان میتوانند با احتیاط رفت و آمد کنند. یک بالکن هم هست که این روزها درب آن به خاطر خنکی زیاد هوا در بیشتر مدت روز بسته است. جالب اینکه از این 16 نفر فقط من ماسک دارم. بقیه بدون ماسک هستند. البته من هم آخر روز احساس حماقت کردم و ماسک را برداشتم.
تلفن صحبت کردن و جلسه برگزار کردن در داخل اتاق ممنوع است. این موضوع به طور همزمان مزیت و ایراد است. مزیت بودنش که معلوم است به خاطر چیست و عیب آن این است که من خودم به خاطر جلسات ویدیویی که در طول روز دارم آواره می شوم. یا باید لپ تاپم را به بالکن ببرم که نور مناسب ندارد و به خاطر نزدیکی به تقاطع کشاورز-کارگر فوقالعاده پر سر و صدا است یا به اتاق استراحت. اتاق استراحت و غذا خوری در قسمت خوش منظره مرکز واقع است ولی افسوس که سیگنال wifi در آنجا خیلی ضعیف است. پس کیفیت تماس ها به شدت پایین می آید.
عامل سر و صدا کمی مانع تمرکز است. هم سر و صدای این 16 نفر و الباقی اتاقها و هم سر و صدای شدید چهار راه مجاور.
با این برداشت نه چندان مثبت بعد از یک روز ماندن در کارمانا راهی منزل شدم. بین راه خیلی فکر کردم. به خانه که رسیدم یک مقدار دیگر وضعیت را بررسی کردم. دیدم که خانه هر چقدر هم که بد باشد امکان صحبت کردن نامحدود را دارد که برای من خیلی حیاتی است. علاوه بر این در شرایط فعلی کرونا جای امن تری است. مزیت همیشگی بیرون نرفتن و در ترافیک نماندن هم که همیشه برقرار است.
تصمیم گرفتم به کار در خانه ادامه بدهم. به خودم گفتم میتوانم آن ماهی 750 هزار تومان را به تدریج خرج محیط کار خانگی کنم. صندلی خوب بخرم، برای در و دیوارها عایق صوتی تهیه کنم. مودم بکاپ تهیه کنم و همینطور الی آخر.
در اولین قدم جای میز را عوض کردم تا برای تماس های ویدیویی مناسبتر شود و در ادامه جای مودم را بهبود دادم. به نحوی که هم آنتن دهی بهتری در همه جای خانه داشته باشد و هم سیم کشی آن منظمتر شود.
تا بعد!