#پارت_دوم
#دو
@2
ز جام بلند اویم و ب سمت سطل آشغال رهدم هنی کارت پاره اویده عروسیسو داخل سطله مطمئنم دام متوجه ای کاغذ پاره ها نواییده که هنی همچونن.تکه ها کاغذ گرهدم سعی کردم کنار یک بچینمسو ز دیدن دواره اسمس حرص من تیام جمع اوی عصبی اویم و همنه رهدم من سطل اما نوابی جلو حرصام بگرم.
بلند اویم رهدم سمت کتابخونه و یه کتاب ز مینس کشیم بیرون و صفحه هاس تند تند رد کردم تا بلاخره پیداس کردم.
کارت عروسیمون بی یاد روزی وستم که باهم ز سر بیکاری رهدیم تا کارتا عروسینه سیل کنیم چقد ز انتخاب و خریدنس ذوق داشتیم.
عشقه من تیاس ادیم چون خومم عاشق بیم یعنی ز وقتی که یادم ایاد و احساست درم شکل گرهد دوسس داشتم هنی حرف او شبس یادمه ک اگو:
_حالا ای کارت من دستامه احساس کنم یه قدم به و دست اوردنت نزدیک تر اویمه
با یاداوری حرفاس گریوم شدید تر اوی ری زمین نشستم و دستم گرهدم جلو دهنم تا صدام بیرون نرع نابود اویم مو بدون هو هیچم
دی با چه امیدی زندیی کنم؟؟؟
دواره ب کارت من دستم خیره اویم خواستم پارس کنم ولی منصرف اویم درسته خوسه ز دست دام ولی هنی خاطراتس سیم منده نیخام ضعیف بوم...
╔╦══• •✠•❀♥️❀•✠ • •══╦╗
@ASHEGHANEHBAKHTIARIY
╚╩══• •✠•❀♥️❀•✠ • •══╩╝
#
#ادامه_دارد