Against the grain | خاکستر
Against the grain | خاکستر
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

فضای فراموش شده

نوشتهٔ نسرین طالبی سروری

«فضای فراموش‌شده» (۲۰۱۰) ساختهٔ آلن سکولا و نوئل بورک، فیلم-جستاری است که از دریاها و اقیانوس‌ها «راززدایی» می‌کند، اما نه از طریق اکتشافِ حفره‌های دریایی و شهرهای مدفون‌، یا هرآن رازی که فکر می‌کنیم الزاماً در اعماق دریاها نهفته شده است، بلکه با نمایشِ آنچه جلوی چشممان و بر سطحِ آب شناور است. «داستان باورنکردنیِ» این فضای فراموش‌شده، داستانِ کانتینربرها و باربرهای غول‌آسایی است که حدود ۹۰ درصد محموله‌های جهان را در خود حمل می‌کنند و عملاً مُجریِ بیشتر دادوستدهای جهانی‌اند؛ بسیاری از آنچه لازمۀ اجرای معاملات است، اینجا بر سطح دریاها رخ می‌دهد. مَجرایی که همواره راه توسعۀ قدرتِ امپریالیستی بوده است اینک در هیاهویی کمتر و بر سطح خاموشِ خود، اسبابِ توزیع کالاهایی است که به استثمار نیروی کار ارزان و تخریب زیست‌بوم منجر شده‌است. بر دریا و در سایۀ قصه‌های مدرن از تجارتِ دیجیتالی و اینترنتی و راه‌های هوایی و فناورانه و این قصه که تجارت از راه آب‌ها منسوخ شده است، کالاهای یکدست برچسب‌خوردۀ ابرشرکت‌ها، موزه‌ها و کارخانجات را خاموش و ناپیدا، در کانتینرها حمل می‌کنند. سکولا گوشزد می‌کند دریا بیش از آنکه رمانتیک تصور شود، آلوده به سیاست و ایدئولوژی است.

بر سطح آب‌های سیاسی، اما، شناورهای نامتجانسی نیز وجود دارند که بار دیگر این روزها ظاهر شده‌اند: قایق‌های پناهندگان. مسئله‌ای که در آن سویهٔ دیگری از ژئوپولتیکِ سرمایه‌داری نمایان می‌شود. «تابوت‌های نیروی کارِ دوردستی»‌ که از سال ۲۰۱۱ راهی دریاها شدند و تجارت دریاییِ متفاوتی، گره‌خورده به نظام صنعت جهانی ‌را نشان می‌دهند. توافقی که در سال ۲۰۱۶ بر سر مسئلهٔ «بحران مهاجرت» شکل گرفته‌بود، اینک چهارسال پس از عقد آن، خاستگاهِ خشونت‌بارِ هر نوعی از سازش قانونی را از نو آشکار کرده‌است. معاهده‌ای که‌ پناهندگان سوری را به محموله‌های فیلم-جستارِ سکولا و بورک پیوند می‌زند: جایی که هر دو به قامتِ امر انتزاعی و تهی از زیست-جهان تقلیل یافته‌اند. دیگر شاید با جسارت بتوان تاریخ‌نگاری‌های بشر را در یک تاریخ خلاصه کرد، تاریخ دادوستدها: تاریخی که دریا مهمترین مجرایِ اجرای آن و پناهنده جدیدترین کالایش است.

Forgotten Space (2010),Allan Sekula, Noël Burche
Forgotten Space (2010),Allan Sekula, Noël Burche


در اینجا، دریا - آن‌چنان که سکولا و بورک در ساحتی دیگر نمایان ساخته‌بودند- تنها راه ارتباط مبدا و مقصد، و بستری برای گردش کالا نیست. از پیِ تخطی ظاهری از یک قراداد، پناهندگان بی‌مقصد بر دریاها رها شده‌اند. رها شدنِ پناهنده بر دریا از نسبتی میان این دو خبر می‌دهد: هر دو دارای وضعیتی آستانه‌ای‌اند. هر دو موقعیتی مرزی دارند که منفصل از مبدا و مقصد است؛ در جایی میان زمینِ سخت تجسدیافته معلقند. پناهنده فاقد مکان است، از آن روی که افق‌ «سکنی‌گزیدن» برای او مخدوش است. پناهنده، از منظر آگامبن، کسی است که حیاتِ سیاسی از او ستانده شده، بشری است که شهروندبودن از او گرفته شده و از این رو فی‌الذات دارای هیچ شأنی در قامت یک «انسانِ بماهو انسان» نیست، چراکه بشر بودن همواره و از قبل به معنای شهروند بودن است. وضعیتِ موقتی، سرگردان و ناشمردۀ او، رها از تعاریف مشخصِ یک native یعنی کسی که به محض متولد شدن دارای ملیتی متعین می‌شود، او را به وضعیتِ دریا پیوند زده است، فضایِ فراموش‌شد‌ه‌ای که «تا فاجعه رخ ندهد دیده نمی‌شود». دریا حد واسط، گذرا، و منطقۀ نامکان است. همان است که همواره با افسانه‌های دزدان دریایی، پریانِ فریبا و کشنده، راز و رمزهای ناشناخته پیوند خورده است؛ آستانه‌ای که خود واجد ایجاد وضعیت‌های بی‌قاعده است و مانند پناهنده «برهم زنندۀ آرامش است». همین است که سکولا و بورک به «راززدایی» از آن دست می‌زنند. «دور شوید»: این خطابهٔ اتحادیۀ اروپا به پناهندگان است درحالیکه قایق‌هایشان را هل می‌دهند و به دریا پس می‌فرستند. به دریا بازگردید که یگانه مکان حقیقی شما همان مکان آستانه‌ای است.

https://www.youtube.com/watch?v=Y7Y3moC6Cxc


سرمایه‌داریدریاپناهنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید