مریم حمیدی
مریم حمیدی
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

راه های علمی و روانشناسانه برای تقویت خلاقیت

الف) ديدگاه روان¬تحليل‌گري: روان¬تحليل‌گران معتقدند که خلاقيت از ناخودآگاه ذهن نشأت مي‌گيرد. البته ميان روان¬تحليل‌گران در مورد چگونگي شکل‌گيري خلاقيت، اتفاق نظر وجود ندارد ولي آن¬چه که در مورد خلاقيت بين همۀ دانشمندان و رهبران اين نظريه اشتراک و اتفاق‌نظر وجود دارد، اين است که خلاقيت به وسيلۀ فرايندهاي اوليه صورت مي‌پذيرد. فرويد، رهبر اصلي اين نظريه از يک ديدگاه آسيب‌شناسي به موضوع خلاقيت مي‌پردازد. او معتقد است که تنها افراد ناشاد، رؤيا و خيال را تجربه مي‌کنند.


او مي‌گفت که عدم نارضايتي اميال و آروزها باعث ايجاد تخيّل مي‌گردد. به طور کلّي سردمداران اين مکتب بر اين نکته اتفاق نظر دارند که رشد خلاقيت، در نتيجۀ تعارضي است که در بخش ناخودآگاه ذهن ايجاد شده است. نهاد تلاش مي‌کند تا راه حلي براي اين تعارض پيدا کند. اگر راه حل کشف شده با ذهن ناخودآگاه هماهنگ نباشد منجر به نوعي بيماري رواني مي‌گردد و اگر راه حل کشف شده با ناخودآگاه ذهن هماهنگ باشد، منجر به خلاقيت مي‌گردد. از نظر اين مکتب، بيماري‌هاي رواني و خلاقيت، هر دو از يک منبع نشأت مي‌گيرند، با اين تفاوت که فرد خلاق، راه حل معقول و هماهنگ با ذهن خودآگاه اتخاذ مي‌کند، ولي فرد بيمار، کنترلي بر رفتار خود ندارد و دچار افراط و تفريط مي‌گردد (گنجی، 1378، به نقل ازپروار، 1381).

ب) ديدگاه رفتارگرايي: يکي از نظرياتي که در مقابل ديدگاه روان¬تحليل¬گري به وجود آمد، نظريۀ رفتارگرايي بود. رفتارگرايان به شدّت روش درون‌نگري را مورد انتقاد قرار دادند و آن¬را غيرقابل اعتماد مي‌خوانند. آنها معتقدند که وظيفۀ روان¬شناسان اين است که رفتار عيني را مطالعه کنند. چرا که تنها در اين صورت است که پيش‌بيني و کنترل رفتار قابل کنترل است. خلاقيت در ديدگاه رفتارگرايي يک الگوي رفتاري ـ شناختي است که ابتدا ناآگاهانه است و سپس در متن يک محرّک ترکيب مي‌شود. اسکينر مدافع روش شرطي¬سازي فعال در نظريۀ رفتارگرايي معتقد است که خلاقيت از تجديد سازمان فيزيکي که براي فرد ناآگاهانه است، منتج مي‌شود و به همين علت است که توليدات خلاق در اين نظريه خودبه¬خودي است و شرطي¬شدن عامل به عنوان يک محرّک، به فرد اين فشار را وارد مي‌سازد تا براي يافتن راه حلّ موفقيت اقدام به رفتار خلاقانه کند. يعني اگر افراد، توليدات خلاقانه يک فرد را تشويق کنند، فرد شرطي¬شدن عامل را تجربه کرده است. (همان منبع،1381، ص 28).


ج) ديدگاه انسان¬گرايي: يکي ديگر از مکاتبي که توجه خاصّي به خلاقيت نموده است، ديدگاه انسان‌گرايي مي‌باشد. به نظر مي‌رسد که در ديدگاه مذکور، خلاقيت با واژه‌هايي نظير سلامتي، خودشکوفائي و انسان کامل ارتباط نزديک داشته باشند. مازلو يکي از انديشمندان اين نظريه، يک سلسله از نيازهاي بشر را به صورت يک هرم طراحي کرد که در پايين هرم، نيازهاي فيزيولوژيک و در رأس هرم نياز به خودشکوفائي يا خلاقيت تحقق پيدا مي‌کند. وي مي‌گويد تعداد کمي از مردم به مرحلۀ خودشکوفايي مي‌رسند و علت اين امر آن است که نيازهاي سطوح پائين¬تر به طور کامل و به نحو احسن مرتفع نگرديده‌اند. وي خلاقيت را در سه سطح معرفي مي‌کند:

1- خلاقيت اوليه: اين نوع خلاقيت از فرايند‌هاي اوليه ناشي مي‌شود که ما بر اساس آگاهي انتخاب مي‌کنيم و تقريباً در همه وجود دارد، اما ممکن است فرد سال¬ها بکوشد ولي نتيجه‌اي حاصل نگردد.

2- خلاقيت ثانويه: ناشي از فرايندهاي فکري بالاتري است که در اين فرايند مقوله‌هايي مانند: تجزيه و تحليل، نظم و کارهاي سخت جا مي‌گيرد. انسان‌گرايان اين مرحله را مرحلۀ انتقال مي‌نامند.

3- خلاقيت ترکيبي: که ترکيبي از خلاقيت اوليه و ثانويه مي‌باشد و کارهاي بزرگ فلسفي، هنري و کشف¬هاي علمي در آن جاي مي‌گيرد و اين همان خودشکوفايي در طبقه¬بندي مازلو مي‌باشد. (مازلو، 1968، به نقل از خامنه ای، 1381)

د) دیدگاه شناختی: روانشناسان شناختی معتقدند، عامل اصلی شکل دهنده به رفتار چیزی است که ما در اصطلاح آن را درک می نامیم. انسان دانش می اندوزد، مساله حل می کند، برای آینده نقشه می کشد و بسیاری فعالیت های دیگر. همه این فعالیت ها برخاسته از ادراک و طرز تلقی او نسبت به واقعیت و پدیده های اطراف است. خلاقیت نوعی ادراک است. برداشت فرد از محیط، سازماندهی عناصر و عوامل گوناگون و طرح قالب های ذهنی و فکری همگی می تواند با خلاقیت ارتباط داشته باشد(مازلو، 1983، به نقل از شرعیات،1393)


ه) ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامي: در اين ديدگاه به پيروي از قرآن مجيد، آفرينش را به دو گونۀ امر و خلق معرفي مي‌کند. خلاقيت انسان در اين ديدگاه به اين دليل مي‌باشد که منصب خلافت الهي دارد و خلاقيت بشر از تخيّل و خيال او تجلّي مي‌گردد. انسان مي‌تواند مخلوق خيال خود را تجسّم و به آن وجود خارجي ببخشد. خلاقيت در فلسفۀ اسلامي به معناي خلق از عدم مي‌باشد (خامنه‌اي ، 1381، ص5).

در فلسفۀ اسلامي بين آفرينش از هيچ و عدم و آفرينش از ماده فرق مي‌گذراند. آفرينش از هيچ عدم را ابداع و آفرينش از ماده را خلق نام‌گذاري کرده‌اند. به نظر مي‌رسد که خلاقيت در اين ديدگاه، با ايجاد از عدم سازگارتر باشد. در اين ديدگاه، انسان به اقتضاي خلافت، داراي دو گونۀ امر و اراده است. نوعي از آن تکويني و طبيعي است و مي‌تواند منشاء آفرينش شود که آن را خلاقيت مي‌نامند. نمونۀ دوم همان فراميني است که انسان در افعال ارادي خود به عضلات و اندام بدن خود مي‌دهد. (خسرو نژاد، 1382، ص46)

13-2- بخش های تشکیل‌دهنده‌ی خلاقیت

خلاقیت مفهومی فراتر از تفکر خلاق است، به‌گونه‌ای که تفکر خلاق را می‌توان بخشی از خلاقیت دانست. تورنس خلاقيت را تشکيل شده از سه بخش تفکر خلاق، مهارت های مربوط به موضوع و انگيزه‌ی درونی می‌داند که در جایگاه برخورد اين سه بخش، عمل آفرينش از فرد آفریننده سر مي‌زند (پال تورنس، 1985، ترجمه قاسم‌زاده، 1375). بنابراین خلاقیت در هر زمینه‌ای به سه چیز بستگی دارد: 1. مهارت‌های مربوط به موضوع 2. مهارت‌های مربوط به خلاقیت 3. انگیزه‌ی درونی.

1-13-2- مهارت‌های مربوط به موضوع

مهارت‌های مربوط به موضوع یعنی این‌که ، شخص در يك موضوع و زمینه خبره شود، چرا که با داشتن درک عميق از موضوع، بهتر قادر خواهد بود که به تفکر درباره‌ی راه‌حل‌هاي ابتکاري و نوآورانه براي حل مسائل در آن زمینه، بپردازد. آن‌چه در این مورد اهميت بسزايي دارد، گردآوری داده‌ها و دانش لازم در همان موضوع است. این مهارت‌ها که در برگیرنده‌ی شناخت موضوع، مهارت‌های تکنیکی لازم برای انجام کار، و استعداد در آن زمینه هستند، وابسته‌اند به توانایی‌های شناختی، مهارت‌های حرکتی، ادراکی، و فطری، و آموخته‌های فرد (حسینی، 1378، ص42).

2-13-2- مهارت‌های مربوط به خلاقیت (تفکر خلاق)

به گفته‌ی تورنس، آنچه از تفکر خلاق که به‌دنبال پرورشش هستيم، به زبان ساده تکرار تجربه‌ی "آهان" در همه‌ی افراد به‌ویژه افراد آفریننده است. به‌بیان ديگر، خلاقيت يعني "آهان يافتم" (امابلی، 1983، ترجمه قاسم‌زاده و عظیمی، 1375). مهارت‌های مربوط به خلاقیت دربرگیرنده‌ی روش‌های شناختی مناسب، مهارت‌های تفکر خلاق، و روش کار سازنده هستند، که وابسته‌اند به آموزش‌ها، تجربه‌ها در تولید ایده‌های نوین، و ویژگی‌های شخصیتی (حسینی، 1378، ص43).



3-13-2- انگيزه

انگيزه‌ی دروني زماني رخ مي‌دهد که ميل به انجام کار، به خاطر همان کار باشد، به اين سبب که کار برای فرد، جالب و رضايت بخش است. در این میان آنچه براي خلاقيت اهميت بيشتري دارد، انگيز‌ه‌ی دروني است. وقتي شخص انگيز‌ی دروني دارد، موقعيت‌هايي را که به آن‌ها علاقه دارد و نيازمند استفاده از خلاقيت و دیگر توانايي‌هايش هستند، جستجو خواهد‌کرد. (پال تورنس، 1985، ترجمه قاسم‌زاده، 1375). آمابلی بیان می‌کند که هر چند انگیزه‌ی درونی تا اندازه‌ای فطری است اما تا اندازه‌ای بسیار بیشتر، به محیط اجتماعی بستگی دارد (امابلی، 1983، ترجمه قاسم‌زاده و عظیمی، 1375). انگیزه دربرگیرنده‌ی نگرش به کار و درک فرد از انگیزه‌ی خود برای انجام کار است، که وابسته‌اند به میزان اولیه‌ی انگیزه‌ی درونی برای آن کار، و بود یا نبود عامل‌های بیرونی مشخص در محیط، و توانایی فرد در کاستن از محدودیت‌های محیطی (حسینی، 1378، ص43). آمابلی(1990) به نقل از حسینی(1380) برای تحلیل عناصر ذکر شده نمودار زیر را پیشنهاد می کند:

نمودار (1-2) محل تقاطع خلاقیت


14-2- فرآیند خلاقیت

تحقیقاتی که روانشناسان در مورد مراحل خلاقیت با توجه به تجزیه و تحلیلی که پیرامون افکار افراد خلاق مورد مطالعه قرار گرفته است، مطالبی پیرامون خلاقیت کشف شد. در موارد زیادی نیز خود دانشمندان، هنرمندان و افراد خلاق خود فکر خود را تجزیه و تحلیل کرده اند و یا دیگران افکار آنها را مورد بررسی قرار دادند. معروف ترین و قدیمی ترین تقسیم بندی در مورد فرآیند خلاقیت تقسیم بندی والاس است که هنوز هم قابل توجه است(میکانی، 1392، ص79). والاس برای خلاقیت چهار مرحله قایل شده است که عبارتند از:

1-14-2- مرحله آماده سازی

منظور از این مرحله آن است که باید هرکس در هر زمینه ای که فعالیت می کند، با ابعاد مختلف آن زمینه یا رشته آشنا باشد(والاس، 1990، به نقل از حسینی، 1380). در جامعه این آشناسازی و آمادگی به عهده تعلیم و تربیت می باشد. اگر به تعلیم و تربیت به عنوان یک فرآیند نگریسته شود این آمادگی بهتر ایجاد می شود. تعلیم و تربیت دو جنبه دارد: جنبه عام و جنبه تخصصی. آنچه که فرد را برای جهش فکری و توانا ساختن و امادگی مهیا می کند تعلیم و تربیت به صورت خاص است زیرا اگر انسان دارای ذهن پراکنده ای باشد، عمیقا نمی تواند به موضوعی بیندیشد و روی همه جهات آن تمرکز کند. بنابراین تعلیم و تربیت در زمینه خاص، اطلاعات زیاد از آنچه که گذشته، حافظه قوی، ذهن کنجکاو و جستجوگر همه برای فرد خلاق ایجاد آمادگی می کند(میکانی، 1392، ص84)


2-14-2- نهفتگی

اینکه این نظر و عقیده در ذهن من بود و تا اینکه کامل شد معنای نهان شدن دارد. در این مرحله فعالیت آشکاری صورت نمی گیرد و شاید برای مدتی کنار گذاشته شود و گاهی مجددا به ذهن خطور می کند. گاهی اوقات فرد درباره آنچه آموخته یا تجربه کرده در ذهن خود مروری می کند. مواردی از مساله روشن تر می شود و پیرایش می شود(والاس، 1990، به نقل از حسینی، 1380).

3-14-2- اشراق ، جرقه فکری

بعد از اینکه مرحله پختگی و فعالیت های پنهان انجام گرفت، یک جرقه کافی است که آتش را روشن کند، همه چیز برای فواره ذهن آماده می شود، ذهن پخته وآماده و ناآرام نیوتن، افتادن سیبی از درخت به هیجان در می آورد و سرازیر شدن آبی از خزانه حمام ارشمیدس را دیوانه وار و برهنه به بیرون می کشاند و فریاد یافتم یافتم سر می دهد. نکته ای که باید متذکر آن شد این است که گاهی اوقات فرد خلاق به دنبال آنچه که در ذهن است می گردد و در تلاش و تکاپو است، لیکن در بین راه نکته بدیع تر توجه وی را به خود جلب می کند که گویی این را اصلا تصور نکرده بود، موضوعی که برایش جالب و جذاب تر است. به دنبال آن می رود و راه خود را معطوف به موضوع جدیدی می سازد، بنابراین به موضوع جدیدی دست پیدا می کند که اهمیت آن از موضوع اصلی خیلی بیشتر است(همان منبع، 1380).

4-14-2- تکرار و یا بازبینی

بطور کل اشراق را می توان آخرین مرحله خلاقیت دانست زیرا کار به پایان رسیده است و یک ایده یا هر چیزی کامل شده است. اما یک چیز مانده است و آن مرور و مطالعه دوباره آن ایده یا امر است تا احیانا کژی و کاستی آن برطرف شود(همان منبع، 1380).


15-2- روش‌های آموزش خلاقیت

روش‌های گوناگونی را برای آموزش خلاقیت برشمرده که در زیر به شرح هر یک از آنها می پردازیم:

1-15-2- آشنایی‌زدایی (سینک‌تیکس/ بدیعه‌پردازی)

سینک‌تیکس ترکیبی از دو لغت لاتین به معنی اتصال و همراهی عناصر به ظاهر بی‌ربط با یکدیگر است. این شیوه زمانی که راه حل‌های قدیمی برای انجام کاری مناسب نباشند، مطرح می‌شود. در این شیوه به افراد فرصت داده می‌شود ابتکارهای خود را در انتخاب راه‌های جدید برای به‌کاربردن چیزها و حتی ابراز خویشتن به کارگیرند. در این روش فرد تلاش می‌کند تا با دید تازه‌ای به چیزهای آشنا بنگرد(حسینی، 1378، ص46).تفکر خلاق نیز در این روش به وسیله‌ی فعالیت استعاری یا تمثیلی شکل می‌گیرد. بدین ترتیب که از شباهت امور مانند مقایسه‌ی یک چیز با چیز دیگر یا فکر دیگر مطالب نا‌آشنا را به همدیگر ارتباط داده و فکر تازه‌ای از بین افکار آشنا به وجود می‌آید. بنابراین، این روش ساختی را ایجاد می‌کند که اشخاص بتوانند به‌وسیله‌ی آن خود را برای ایجاد فکر خلاق و بینش در کارهای روزمره رشد دهند و برای خلاقیت آماده شوند(اسبورن، 1982، ترجمه قاسم زاده،1371، ص39).

خلاصه کتاب

خلاقیتروانشناسی
دوست دارم بیاموزم و بیاموزانم. عاشق خلاقیت و پیدا کردن روش های جدید هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید