سلام رابرت ماریو دِ نیرو جونیور.
خواستم بگم حیف شما نیس رفتی نیویورک تو غربت و شلوغی و دود و دم، تک و تنها داری گذران زندگی میکنی؟
میگم شما از سر فیلمبرداری که خسته و کوفته میای خونه نباید یکی باشه یه چای بذاره جلوت؟
راستش من یه مادربزرگ دارم مثل خودت تنهاست پاشو بیا پیوند مبارک رو باهاش جاری کن هم ما به ارزومون که دیدنته برسیم هم تو از تنهایی دربیای.
از مادربزرگمم نگم برات که ابگوشت میپزه انگشتاتم میخوری، اصلن همین پاچینو که پشت سرته چند بار اومد خواستگاریش اما ما به سیسیلی جماعت اعتماد نداریم. فقط تنها مشکلش زبانشه، امریکنش خوب نیست عوضش اذریش عالی!! تو اذری یاد میگیری ازش اونم امریکن.
حالا از ما گفتن بود اگه نیای یه جواهر رو از دست میدی.