از «کردن» چه بدی دیدهایم که تاب نمیآوریماش و، اینقدر خجالتزده دنبال جایگزین میگردیم برایش و، بهجای این که «بکنیم»، «مینماییم» یا «میداریم»؟ چند هفته پیش که در حضور جنابِ رضا سیدحسینی هم همین موضوع را طرح کردم (نمودم)، گفت که حتا به اعضای شورای عالی ویرایش ـ از جمله او ـ اعتراض کردهاند (داشتهاند) و گفتهاند که چرا اصرار میکنید (دارید)، کلمهای را که در گویش عوام بوی رکاکت میدهد، به سر جایش برگردانید؟! و مگر نبوده در ادبیات دیوانی یا حتا نظم و نثر قدما که دستِکم «نمودن» و نماییدن» را به جای «کردن» بهکار بردهاند؟!
یکی از معیارهای ادیبان و زبانشناسان و ویراستاران برای پذیرش کاربرد تازهای از یک واژه، یا کاربردِ جایگزینِ واژهای به جای واژهی دیگر، فراوانی آن در بیان عموم مردم است؛ ولی اکنون، با حضور روزافزون رسانههای گروهی خصوصاً تلویزیون در زندگی مردم و نیز نقشی که به عنوان «مرجع» بازی میکنند (مینمایند) این «فراوانی آدمها» جایش را عوض کرده (نموده) با کانالهای تلویزیونی، رادیوها، روزنامهها و مجلهها. یعنی اگر به سراغ مردم بروید، کمتر کسی را مییابید (پیدا مینمایید) که در صحبت کردن (نمودن) معمولی و ساده و رواناش، به جای این که بگوید "بریم نیگا کنیم، ببینیم این چیه"، بگوید "بریم یه نیگا داشته باشیم ببینیم، این چیه"، یا " بریم یه نیگا بنماییم ببینیم، این چیه". ولی شماری مجری برنامههای زنده، شماری سخنران، و شماری کارشناسِ دستبهقلم و متأسفانه شماری ادیبِ دلبسته به زبان دیوانی، تا دلتان بخواهد در تلویزیون و رادیو و روزنامه و مجله و سخنرانیها، به جای کردن، مینمایند و میدارند و، نوعی «فراوانی» کاذب را القا میکنند (مینمایند)، تا کار به جایی برسد که وقتی یک مغازهدار ساده هم جلوی دوربین میایستد، بگوید: سلام دارم خدمتِ هموطنان عزیزم.
سلام کردنیست، نه داشتنی و نه عرض نمودنی؛ بازی کردنیست، نه داشتنی؛ مرور کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی؛ زندگی کردنیست نه داشتنی؛ دعوا کردنیست نه داشتنی؛ بیان کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی، نگاه کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی؛ توجه کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی؛ نقد کردنیست، نه داشتنی؛ اعتراض کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی. و بر همین قیاس گیرید هر آن چه کردنیست، ولی تازگیها، حتا در نوشتههای وبلاگیمان، یا میداریمشان یا مینماییمشان!
منبع سایت خوابگرد قدیم :-)