ویرگول
ورودثبت نام
Maryam Ahmadijam
Maryam Ahmadijam
Maryam Ahmadijam
Maryam Ahmadijam
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

مهتاب،گفت وگو،سکوت....

ماه هم نشین شبانه ام بود ،وقتی می نوشتم.

می نوشتم که دلم برای جشن شکوفه ها تنگ شده!

وتو نمی دانی که سکوت شبانه ی مهتاب چه ناگفته ها

را فریاد می زند!

چه بغض ها وشادی ها!

چه قصه های تلخ و شیرین که از دل زندگی تک تک مردم

با خود زمزمه می کند!

مردمی که زیر مهتاب به خواب عمیق فرورفته اند ولی

قصه هایشان همچنان باقیست!

ومن همچنان می نور دم مهتاب را!

وتو نمی دانی که چه حسی دارم!

وشاید باور نکنی که در تمام طول مهتاب ،

برای پایان خوش قصه ی تک تک این مردم دعا کردم!

و همچنان که درد قصه هایشان استخوانهایم را فشرده می کند،من به شاعری بیشتر ترغیب می شوم!

۶
۰
Maryam Ahmadijam
Maryam Ahmadijam
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید