Maryam Ahmadijam·۴ ماه پیش«یکی من،یکی برعکس من»«قسمت اخر»پست ها رو همین طور می نوشتم و می نوشتم.پست دهم:یکی من:شب موقع خواب از خودم پرسیدم اگر کسی پست ها رو نمی دید بازم ادامه می دادی؟!…
Maryam Ahmadijam·۴ ماه پیش«یکی من،یکی برعکس من»«قسمت دوم»دلم رو چیزی شبیه ذوق یا ترس لرزوند.صفحه ای ساختم به اسم «یکی من ،یکی برعکس من»یکی من:امروز مثل روزای دیگه ،از خواب بیدار شدم وبا…
Maryam Ahmadijam·۴ ماه پیش«یکی من،یکی برعکس من»ساعت ۳ بعد از ظهر بود ، کمتر پیش میاومد که ظهر کمی استراحت کنم !ولی آن روز آنقدر خسته بودم که رفتم کمی بخوابم. اما صدای بچهها ناخواسته بی…
Maryam Ahmadijam·۶ ماه پیشمهتاب،گفت وگو،سکوت....ماه هم نشین شبانه ام بود ،وقتی می نوشتم.می نوشتم که دلم برای جشن شکوفه ها تنگ شده!وتو نمی دانی که سکوت شبانه ی مهتاب چه ناگفته هارا فریاد م…
Maryam Ahmadijam·۶ ماه پیشگاهی دلم برای یک انسان قدیمی ،یک تفکر قدیمی ،یک خانه ی قدیمی ،و کمی حال و هوای قدیمی تنگ می شود.در کتابخانه عمر، کتابها یکی یکی کهنه شدند و به شعر و داستان پیوند خوردند. برگ برگ این کتابها، پر شده از پیکرهای خسته، با هزاران خاطره و آ…
Maryam Ahmadijam·۶ ماه پیش«رنج را به آغوش بکش»اگر فراری از آفتاب سوزان نبود ،سایهها رخ نمینمودند !و اگر شبانگاهان نبود ،ماه راه خویش را در دل کدام تاریکی می یافت!
Maryam Ahmadijam·۶ ماه پیشبی دلیل انسان و انسان جو باشگر بهشت را به بهایی وعده ات دادند، تو بیدلیل انسان و انسان جو باش !گر رخت ابریشم بر تنت ، برتر نهادند،
Maryam Ahmadijam·۶ ماه پیشویرگول برای من یعنی......ویرگول برای من صفحهای است که واژههای دلم را بر روی آن پهن کردم و قفل دفتر خاطراتم را باز کردم . صداهای گمشده ذهنم را ویرگول شنید تا بتوان…
Maryam Ahmadijam·۷ ماه پیشگاهی دلیل نوشتن اینه که پیام هات به گوش آدمها برسونی ،شاید حداقل روی یکی دونفر ،تاثیر بذاره.در دل کوهستانی مه آلود، شهری بود که نقشهاش را روی جی پی اس پیدا نمیکردی. شهر «آرام روها ».در این شهر مردم با آرامش و تواضع راه میرفتند و…
Maryam Ahmadijam·۷ ماه پیشقفس بی کلید، قفسی هست که همه ی ما انسانها دران به سر می بریم،وکاش روزی از آن رها شویم و.....در گوشهای از اتاق خرگوشی کوچک و زیبا ، در قفسی کوچک زندانی بود. و هر بار که چشمم به او میخورد انگار چیزی را فریاد میزد و من دلم برای حی…