پل گراهام در مقالهای درباره تجربه مشابه خود در راهاندازی چند استارتاپ صحبت کرده است. به گفته او، واکنش اولیه تقریباً همیشه یکسان بوده و همین موضوع باعث شده الگویی در شیوه تفکر خود برای ساخت محصولات جدید کشف کند.
پل گراهام میگوید:
“واکنش اولیه به Y Combinator هم تقریباً مشابه بود. در آن زمان، تأمین مالی استارتاپها معمولاً به معنای جذب سرمایه سری A بود: میلیونها دلار که به تعداد کمی استارتاپ اختصاص مییافت—شرکتهایی که توسط افراد شناختهشده تأسیس شده بودند و سرمایه پس از ماهها جلسات جدی و بر اساس شرایط مندرج در اسناد چندصفحهای پرداخت میشد. در چنین فضایی، Y Combinator بیاهمیت به نظر میرسید.”
پس از شرح این تجربیات، پل گراهام روش خود برای ساخت محصولات جدید را اینگونه توضیح میدهد:
من دوست دارم (الف) راهحلهای ساده (ب) برای مشکلات نادیدهگرفتهشده (ج) که واقعاً نیاز به حل دارند پیدا کنم، (د) آنها را تا جای ممکن به شکل غیررسمی ارائه دهم، (ه) با یک نسخه اولیه بسیار خام شروع کنم، و سپس (و) به سرعت مراحل بهبود را تکرار کنم.
او ادامه میدهد:
وقتی برای اولین بار این اصول را به صراحت بیان کردم، نکات جالبی را فهمیدم: این تقریباً دستور العملی برای ایجاد یک واکنش اولیه تحقیرآمیز است. اگرچه راه حلهای ساده بهتر هستند، اما به اندازه راه حلهای پیچیده چشمگیر به نظر نمیرسند. مشکلات نادیده گرفته شده طبق تعریف مشکلاتی هستند که بیشتر مردم آنها را بی اهمیت میدانند. ارائه راه حلها به روشی غیررسمی به این معنی است که مردم به جای قضاوت در مورد چیزی از روی نحوه ارائه آن، باید آن را درک کنند، که زحمت بیشتری میطلبد. شروع با یک نسخه خام اولیه به این معنی است که تلاش اولیه شما همیشه کوچک و ناقص است.
این تکنیک شبیه مدل سرمایه گذاران بر خلاف جریان است که در بلندمدت موفق است زیرا به شما تمام مزایایی را میدهد که دیگران با تلاش برای مشروع به نظر رسیدن از آن چشمپوشی میکنند. اگر روی مشکلات نادیده گرفته شده کار کنید، به احتمال زیاد چیزهای جدیدی کشف میکنید، زیرا رقبای کمتری دارید. اگر راه حلها را به طور غیررسمی ارائه دهید، (الف) تمام تلاشی را که باید برای چشمگیر نشان دادن آنها صرف میکردید، صرفهجویی میشود، و (ب) از خطر فریب دادن خود و مخاطبان خود نیز جلوگیری میکنید. و اگر یک نسخه خام اولیه را منتشر کنید و سپس تکرار کنید میتوانید از تخیل طبیعت استفاده کنید که قدرتمندتر از تخیل شما است.
پل گراهام Reddit را به عنوان یک مثال کلاسیک بیان میکند. به گفته پل گراهام وقتی Reddit برای اولین بار راهاندازی شد، به نظر میرسید که ایده خاصی در آن وجود ندارد. برای افراد ناآشنا به گرافیک، طراحی مینیمالیستی عمدی آن اصلاً طراحی به نظر نمیرسید. اما Reddit مشکل واقعی را حل کرد، که به مردم بگوید چه چیزهایی جدید هستند و در نتیجه، به طرز چشمگیری موفق شد. اکنون که ایدههای مرسوم به آن رسیدهاند، بدیهی به نظر میرسد. مردم به Reddit نگاه میکنند و فکر میکنند که بنیانگذاران خوششانس بودهاند اما در واقع بنیانگذاران آن آنقدر در خلاف جریان فشار آوردند که آن را معکوس کردند.
بنابراین وقتی به چیزی مانند Reddit نگاه میکنید و فکر میکنید "کاش میتوانستم به ایدهای مانند آن فکر کنم"، به یاد داشته باشید: ایدههایی مانند آن در اطراف شما وجود دارند. اما شما آنها را نادیده میگیرید زیرا اشتباه به نظر میرسند.
https://t.me/Tavaroghstd