بعد از گذشت چند روز از توییت مرموز حسام الدین آشنا مشاور جناب روحانی در مورد تابستان داغی که در انتظار ماست، این تابستان شروع شد. گفته ها حاکی از این است که صبح امروز عده ای با چماق به بازار ریخته اند و بازاریان را مجبور به بستن مغازه ها کردند و تهدید کردند اگر مغازه ای باز بماند به آتش کشیده خواهد شد (یا شیشه هایش شکسته خواهد شد.)
از آن سو عده ای از افراد با اتوبوس در محل تجمع قبلی که بازاریان حضور داشتند پیاده شدند و بین جمعیت مخفی شدند. سپس به تدریج اتفاقی افتاد که نباید می افتاد. سناریو برای نگارنده، شخصی که خود در تجمعات دی ماه در مشهد حضور داشت بسیار آشناست. افرادی که به یکباره ظاهر می شوند، بین جمعیت پنهان میشوند و تجمع را از مسیر اصلی خود منحرف میکنند.
اما روی بحث من این نیست که آیا تجمعات خودجوش بوده یا نه که مطمئنم مقدار بسیار زیاد آن خودجوش بوده. بلکه در اینجا میخواهم توجه شما رو به نکته ی مشترک در تمامی اعتراضات چند ماه اخیر جلب کنم و آن هم خلا سیاسی است.
برای انجام کودتا، تغییر رژیم و یا هر حرکت دیگری از خارج از کشور نیاز به یک خلا عظیم در تصمیم گیری وجود دارد. یعنی نباید تصمیم گیر اصلی در محل موجود باشد تا تصمیمات ضربتی اعمال کند و باعث شکست خوردن پروژه شود.
در اعتراضات اخیر نیز این خلا به وسیله نفر اول اجرایی کشور ایجاد شد و با رفتن به توچال مقدمات این خلا را ایجاد کرد. اگر در اعتراضات قبلی نیز دقت کرده باشید همواره فرد تصمیم گیر در جای به خصوصی به سر میبرد. یکی کیش و دیگری ...
نکته ی دوم نفسِ حضور فرد اول اجرایی کشور در توچال، با لباس هایی اروپایی و برندها ی مطرح چند صدهزار تومانی است. چرا در چنین برهه ی حساسی فرد اول مملکت به همراه تمامی وزیر وزرایش به توچال برود. در توچال چه کبابی مهیا شده است که در سعد آباد نیست؟
یکی از دلایلی عدم موفقیت تجمعات دی ماه نسبت به اغتشاشات 88 ناتوانی در کشته سازی بود. در سال 88 آن جریان توانست به هر زور و ضربی یک کشته برای خود دست و پا کند و آن را به صورت علنی در رسانه های دنیا علم کند اما در دی ماه این اتفاق نیفتاد. تمام پروژه های کشته سازی با شکست مواجه شد. اما در توییت آشنا سخن از کشته شدن یک زن در میان است احتمالا یکی از اولین اهداف این تجمعات کشتن فردی برای مظلوم نمایی است اما مهم تر از کشته شدن آن فرد، علم کردن آن در رسانه های جمعی است. باید دید اینبار موفق خواهند شد یا نه.
اما آینده چگونه است؟ آینده به چند صورت ترسیم میشود:
1. تبدیل فرد اول اجرایی به بوریس یلتسین. در این صورت کشور به یک پوتین نیاز دارد. البته که پوتین های زیادی در کشور هستند اما امکان دارد شائبه هایی از جانب افرادی ایجاد شود که این یلتسین سازی از جانب آن پوتین ها بوده است و دو قطبی ایجاد شود. باید قبل از آن خطر تداوم حضور یلتسین در راس قدرت برای مردم تفهیم شود.
2. تبدیل فرد اول اجرایی کشور به بنی صدر. در این صورت نیاز به تفهیم مردم هم نیست. تنها میتوان با استفاده از قدرت مجلس رئیس جمهور را خلع کرد و انتخابات زود هنگام برگذار کرد. البته احتمال مظلوم سازی کردن هم وجود دارد. اگر این اتفاق در مجلس کنونی بیفتد که اکثریت آن نمایندگان لیست امید هستند میتوان به آرامش بعد از طوفان امیدوار بود.
3. کلنگی شدن ایران. اعتراضات آنقدر دامنه دار و ادامه دار باشد که فعالیت های اقتصادی کند، کسری بودجه عظیم و تورم تشدید شود. افسار اقتصاد از دست دولت خارج شود و اش آنقدر شور شود که نتوان تحملش کرد. در این صورت شاهد ناآرامی های گسترده تر در سطح کشور خواهیم بود و کشور از درون خواهد پاشید.
4.سوریه شدن ایران. جنگ سوریه به راحتی اتفاق افتاد. اغتشاشات اولیه در شهرهایی بود که ساختار قبیله ای داشتند. در میان اعتراض کنندگان عده ای با سلاح به سمت مامورین شلیک کردند و مامورین که تصور کردند اکریت مردم مسلح هستند به روی مردم آتش گشودند. این ساختار قبیله ای در این شهر موجب اختلاف قبیله های بزرگ با دولت مرکزی شد و سوریه به سوریه ی امروز تبدیل شد. احتمالا بعد از تهران این تظاهرات به شهرهایی که قومیت در آن ها نقش پررنگ تری دارد کشیده خواهد شد. کردستان، خوزستان، آذربایجان و در کل شهرهای نزدیک به مرزهای غربی برای این مساله مستعدتر هستند. چون کمک های لجستیکی به آنها از طریق ترکیه و عراق راحت تر به دستشان خواهد رسید. به همین خاطر احتمال اینکه تظاهرات به صورت جدی در سیستان و بلوچستان صورت بگیرد کمتر است.
میبینید که هرچهار آینده ی محتمل چندان روشن نیست. به خصوص دو مورد آخر که مورد نظر خائنان داخلی است در نهایت به این قضیه منجر میشود که ایرانی وجود نداشته باشد که بخواهند بر آن حکومت کنند.
اما تصور نکنید این تحرکات مخفی بود. مسلما افرادی که بای بدانند میدانند و در صورت نیاز وارد عمل خواهند شد ولی قبل از هرچیزی آگاهی مردم مهم است. بدون مردم آگاه کشوری آباد نخواهیم داشت.
در پایان میخواستم روضه ای در باب سواد رسانه ای ایراد کنم اما نوشته های جناب اقای چترزرین بهتر از من این مطالب را توضیح میدهد. حتما نوشته های ایشان در باب سواد رسانه ای را مطالعه بفرمایید.