"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
سرمایه در قرن بیست و یکم و سه نقد به آقای رنانی
پس از خواندن و البته در حین خواندن مقدمه ی کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" دائما با خود می گفتم آیا حقیقتا این متن را آقای رنانی نوشته است؟ کسی که مقتدای فکری بسیاری از فلسفه خوانده ها و اقتصاد خوانده های جوان این مرز و بوم است؟ نه باور نمی کنم کسی که فلسفه خوانده باشد این چنین دیدگاهی تک قطبی به مسئله ای اینچنین مناقشه برانگیز داشته باشد. قابل باور نیست اساسا کسی مانند آقای رنانی چنین دیدگاه هایی از خود بروز داده باشد. آقای رنانی انچنان خود را شیفته و واله لیبرال دموکراسی غرب نشان داده بود که با خود گفتم اگر ایشان خود یک نظریه پرداز این نظام نباشد لااقل قرابت نزدیکی با امثال اسمیت و لاک دارد. اما چند نکته ای که باید در مورد مقدمه ای که ایشان در ابتدای این کتاب ایراد کرده اند بگویم می نویسم:
1- نفرت ایشان از سوسیالیسم بسیار تحت تاثیر پروپاگاندای رسانه ای غربی است و این در جای جای این متن دیده می شود. آنجایی که مرگ میلیون ها نفر از افراد را به دیدگاه های مارکس نسبت می دهد و تلویحا آرزو می کند که کاش مارکس به دنیا نمی آمد، نشان می دهد که ایشان اساسا با مفاهیم اولیه ی مارکسیسم آشنایی ندارند. البته که مارکسیسم و سوسیالیسم بی اشکال نیستند اما اشکالاتی که شما به آنها وارد می کنید اشکالات این نظام نیستند. نظام مائوئیستی چین و استالینیستی روسیه نه نظامی مارکسیستی و سوسیالیستی که یک نظام سرمایه داری دولتی بود. درحالی که به گفته ی باکونین، سوسیالیسم یا آزاد است یا اصلا نیست. با این تعریف سوسیالیسم دولتی محلی از اعراب ندارد. پس چیزی که شما در شوروی و چین مشاهده کردید اتفاقا روی کثیف سرمایه داری است که اینبار خود را نه در قالب ایندیویژوالیسم که در قامت اتاتیسم نمایان کرد. برای بهتر متوجه شدن تفاوت سوسیالیسم لنینیستی یا استالینیستی با سوسیالیسم آزادی که مد نظر متفکران اصیل این ایدئولوژی است بهتر از به برخورد افرادی مانند اما گولدمن، تروتسکی، انتون پانه کوئک، رزا لوکزامبورگ و... در مواجهه با سوسیالیسم شوروی که مشخصا به راست متمایل شده بود نگاهی بیندازید.
2- آقای رنانی آنچنان از دیدار نویسنده ی کتاب با اوباما به عنوان دیدار مارکس عصر جدید با رئیس جمهور بزرگترین کشور سرمایه داری یاد می کند که انگار نمی داند یا نمی خواهد بدانیم ما چیزی به نام آقای سرمایه داری نداریم که خصائل آن در رئیس جمهور یک کشور نمایان شود. اوباما، ترامپ و... چیزی نیستند بجز دکور صحنه ی سرمایه داری. نظام سرمایه داری را نه در سیاست که در شرکت های چند ملیتی باید یافت که حتی رای آوردن یا نیاوردن امثال اوباما را نیز آنها تضمین می کنند. صاحبان رسانه، شرکت هایی که بخش عمده ی بودجه ی ایالات متحده را تامین می کنند، شرکت هایی که می توانند با یک تلفن اوباما کر را به خاک سیاه بنشانند. پس ساده اندیشی است که یک گفت و گوی ساده را چرخش نظام سرمایه داری به نظام سوسیالیستی بدانیم. این نظام بهره کش حتی اگر روزی از امریکا خارج شود فردای آن روز در چین، بنگلادش، اندونزی، مکزیک، افریقا و هرجای دنیا که در آن هزینه ی بهره کشی از انسان ها برای کسی اهمیت نداشته باشد وارد خواهد شد و جالب است بدانید تقریبا اکثر انتقاد هایی که جناب رنانی طی این سالها از نظام اسلامی ایران دارند اگر دنباله ی آن را بگیریم به آبشخور همین نظام اقتصادی لیبرال متصل است.
3- آن چیزی که جناب آقای رنانی انعطاف پذیری لیبرال دموکراسی می نامد، نه انعطاف پذیری بلکه مقتضیات این نظام برای بهره کشی بیشتر است. ایران پیش از انقلاب را مثال می زنم. ایران پیش از انقلاب مشخصا یک کشور مستعمره بود اما رو به پیشرفت. اما این پیشرفت به چه سمت و سویی بود؟ مصرف گرایی. برای مصرف گرایی، شما نیاز به یک سطح مشخص و کنترل شده از پیشرفت هستید. هیچ کشور اروپایی نمی تواند به کشوری که جاده ندارد ماشین بفروشد. پس شاه ایران شروع به جاده کشی کرد. نمی خواهم بگویم جاده کشی در ایران توطئه ی غرب بود. خیر توطئه نبود بلکه نقشه ی واضحی بود که برای بازار هدف کردن ایران کشیده بودند. تا محصولات مصرفی خود را به ایران بفروشند. همین را تعمیم بدهید به کشورهای هدف در غرب سرمایه داری. در آن کشورها نیز همین شرکت ها نیاز به مصرف شدن محصولاتشان دارند. هرروز یک ماشین جدید، هرروز یک گوشی تلفن جدید، هرروز یک امکانات جدید. البته که اینها باعث افزایش رفاه می شوند اما آیا رفاه زیاد باعث شادی مردم می شود؟ خیر. زیرا همچنان مشکل اصلی پابرجاست و آن این است که مردم کاری را می کنند که برای آن به دنیا نیامده اند (چرا که کار توسط قدرتی از بالا به فرد تحمیل می شود این قدرت می تواند صاحب کار و یا خود پول و شرایط اقتصادی باشد) و این دلیل اصلی مشکل امثال مارکس با کاپیتالیسم است نه اینکه کاپیتالیسم رفاه نمی آورد یا انعطاف پذیر نیست.
در نهایت امیدوارم زمانی برسد که افراد بدون گرایش های سیاسی، اعتقادی و اقتصادی و کاملا بی طرفانه نقد کنند. به امید آن روز.
مطالب پیشین:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا نباید کتابهای زرد بخوانیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
03 | اگر بگویی میگویم
مطلبی دیگر از این انتشارات
عقاید یک دلقک| رمانی در نقد همه چیز