"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
معرفی دو فیلم متفاوت در قالب و یکسان در مضمون
اوکجا:
فیلمی در مورد شقاوت بشر، فیلمی در مورد استثمار طبیعت و فیلمی در مورد نابود بشر به دست بشر. جایی که هیچ چیز بجز پول معنایی ندارد. داستان فیلم در مورد یک بازی است. بازی سرمایه، بازی ثروت و جایی که این دو باشند چیزی جز این دو نیست.
فیلم سینمایی اوکجا در مورد نوعی خوک است که توسط بشر دستکاری شده است تا بتواند افراد بیشتری را سیر کند. تا گرسنگی روز افزون بشر را تسکین دهد و عجب آنکه با وجود چنین حربه هایی امروز بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ بشریت در دنیا گرسنه داریم. هنگامی که می بینیم علم بشر درحال کشف راه های جدیدی برای سیر شدن مردم است و از آن طرف هرروز افراد بیشتری به جرگه ی گرسنگان می پیوندند باید مطمئن باشیم که چیزی در دنیا اشتباه است. جایی از راه را اشتباه رفته ایم. باید بازگردیم حتی اگر شده دویست سال سیصد سال به عقب چرا که این ره به ترکستان است حتی اگر هزار سال آن را بپیماییم.
در فیلم با دختری روستایی از کره همراه می شویم تا رابطه ی او و خوک اصلاح نژاد شده را در یابیم. دختری بی ریا که تنها چیزی که در دنیا می خواهد دوست خودش اوکجاست. نه طلای پدر بزرگش و نه دلارهای صاحبان خوک را. او تنها زندگی ساده ای در کنار دوستش می خواهد. پدر بزرگ دختر مردی زحمتکش اما طماع است. اما نه! شاید کلمه ی طماع برای پدر بزرگ اغراق آمیز باشد. او فقط واقع بین است. او دنیا را دیده و می داند در این دنیا پول سواره و انسان پیاده است. او نمی خواهد احساسات دخترک، آینده اش را خراب کند. او می داند خوک ها برای انسان هستند و انسان برای پول.
در کنار این دو، ما با دامپزشکی دیوانه (با بازی جیک جینلهال) همراه می شویم که قرار بوده است حیوانات را درمان کند. او به عشق حیوانات پا به این وادی گذارده بود. اما امروز مجبور است به خاطر پول، بلاهای متعددی سر حیوانات بخت برگشته بیاورد. او در پول مستحیل شده بود. او این را نمی خواست اما نمی دانست چگونه باید بگریزد. آیا راه گریزی هست؟ به کجا بگریزد؟ او نماد و نمود عینی ابتذال علم در سایه ی سرمایه است. آری سرمایه داری که مقدس ترین بنیان های اجتماع را نابود می کند چگونه نمی تواند علم را نابود کند؟
اعضای گروه ضربت نماد انسان هایی که می خواهند از این راه و روش، از این ابتذال فراگیر، از این حمارت همگانی فرار کنند اما نمی توانند. چرا که خیل عظیم انسان های ناآگاه آن قدر زیادند و نیروهای سرکوبگر سرمایه آنقدر توانمندند که به راحتی می توانند تمام آنها را تار و مار کنند اما این مبشران هزاره ی سوم. این آگاهان پسامدرنیته هرچقدر هم که سرکوب شوند فردا روز دوباره می رویند و می پویند.
و در نهایت صاحبان سرمایه. کسانی که روزی هزاران خوک را می کشند و نابود می کنند اما حتی از یک خوک هم نمی گذرند. از اوکجا. از این خوک با مزه. آنها حتی دوست صمیمی دختر کره ای را نیز می خواهند بکشند نه از روی قساوت قلب چرا که اینان قلبی ندارند بلکه تنها به خاطر اینکه کارشان این است. آنها چیزی به جز برق طلا و سبزی اسکناس چیزی نمی دانند.
فیلم اوکجا یک مبارزه ی آشکار با سرمایه داری افسار گسیخته ای است که هیچ چیز نه سلامتی بشر، نه حفظ محیط زیست و نه حتی احساسات بشری برایش اهمیت ندارد. فقط پول، پول، پول.
همه ی پول های دنیا:
اگر ثروتمندترین انسان دنیا باشید و نوه تان توسط آدم رباها دزدیده شود چه می کنید؟ احتمالا پاسخ این است که هرچه دارید خرج می کنید تا او را نجات دهید. اما شما ثروتمندترین انسان دنیا نیستید و خوشبختانه فرزندتان نیز دزدیده نشده است پس بهتر است اینقدر سریع و قاطع جواب ندهید. اما این اتفاق یکبار افتاده است.
فیلم تمام پول های دنیا در مورد همین سوال است. در مورد جان پل گتی که با استفاده از قراردادهای نفتی با عربستان سعودی توانست به ثروتمندترین انسان روی کره ی زمین تبدیل شود. مردی که متاسفانه امروز به عنوان یک نیکوکار و مغز متفکر سرمایه گذاری شناخته می شود. همه چیز برای گتی در آمار و ارقام و پول خلاصه می شود. حتی خانواده. اگر خانواده بازده داشته باشد گتی از آن استقبال هم می کند اما اگر در جهت رسیدن به امیال و آرزو هایش کمکی به او نکنند، آنها را مانند زباله ای به دور می اندازد.
داستان در مورد یک آدم ربایی است. در ابتدای فیلم پسری دزدیده می شود و بعدها مشخص می شود این پسر، نوه ی پل گتی، میلیاردر معروف است. در همان ابتدا نوه ی گتی با توضیحاتی در مورد پدر بزرگش بیننده را برای چیزی که می خواهد ببیند آماده می کند. می گوید که اینها را گفتم تا داستان را درک کنید تا بفهمید ما از سیاره ای دیگر آمده ایم درست است که شبیه شماییم اما مانند شما نیستیم اگرچه یک روزی بودیم.
آدمرباها برای آزادی نوه ی گتی درخواست 17 میلیون دلار می کنند. پولی که رقم کمی نیست اما برای کسی که تمام پول های دنیا را دارد حتی پول خُرد هم حساب نمی شود. جواب این فرد به این اخاذی چیست؟ این است که اگر بخواهم به هرکس که نوه هایم را می دزدند پول بدهم دیگر پولی برایم باقی نمی ماند.
جان پل گتی خود سرمایه داری است. چهره ای کریه، زشت و بی احساس. کسی که به هیچکس به جز خودش اهمیت نمی دهد. در جایی از فیلم به نوه اش یک مجسمه می دهد و ادعا می کند آن را از فردی به قیمت یازده دلار خریده است در حالیکه یک ساعت با فروشنده چانه زده است اما قیمت آن امروز 1.2 میلیون دلار است و آن را به عنوان هدیه ای گران قیمت به نوه اش هدیه می دهد. اما هنگامی که مادر پسر برای پرداخت پول به آدم رباها میخواهد مجسمه را بفروشد متوجه می شود که مجسمه تقلبی است و قیمتش همان 11 دلار است. هنگامی که بیننده با این صحنه مواجه می شود به عمق ابتذال شخصیت فردی مانند گتی پی می برد. کسی که حتی حاضر نیست یک ریال از سرمایه اش را به کسی بدهد حتی اگر آن فرد نوه اش باشد و تراژدی بزرگ روزگار این است که با مرگ گتی تمام سرمایه و دارایی او به همان نوه و عروسش می رسد که حاضر نبود به آنها در حد آزادی از دست آدم رباها کمک کند.
اما تراژدی شخصیت گتی به همینجا ختم نمی شود. در فیلم شخصیتی وجود دارد به نام چینکوئنتا که دزد است و در کمال تعجب (شاید هم چندان نباید تعجب کرد) این دزد خرده پا شرافت بالاتری نسبت به گتی از خود نشان می دهد. کسی که تمام تلاشش را برای سالم و زنده نگه داشتن نوه ی گتی می کند. حتی بعد از اینکه متوجه می شود قرار نیست از پولهای این اخاذی چیزی دستش را بگیرد باز هم سعی می کند نوه ی گتی صحیح و سالم به خانواده اش برساند. کاری که خود گتی هیچ علاقه ای به انجام و پیگیری آن ندارد و توصیه ای که در اواخر فیلم به پسر می کند که "از ایتالیا فرار کن و دیگر هم برنگرد" شاید بی معنا بنماید چرا که پسر به خاطر اینکه در ایتالیا بود دزدیه نشد به این دلیل دزدیده شد که نوه ی گتی بود. نوه ی کسی که با وجود ثروت، حاضر نبود آن را خرج کند.
در پایان می توان گفت فیلم هایی از این دست که اخیرا تعداد آنها رو به افزایش است اما متاسفانه فیلم های مطرحی نمی شوند نشان از عمق دغدغه ی هنرمندان از افزایش روز افزون فساد و شکاف طبقاتی در جهان است. متاسفانه ما همچنان فاصله ی زیادی تا پایان دنیا (به تعبیر فوکویاما) داریم و لیبرالیسم نیز نتوانست این پایان را رقم بزند. باید منتظر آینده بود و دید آیا سرمایه می تواند خودش را به دنیا تحمیل کند و با سرکوب بیشتر راهش را ادامه دهد و یا یک حقیقت والاتر بر جهان سیطره پیدا می کند.
در ابتدا قرار بود نقش گتی را کوین اسپیسی بازی کند و صحنه های زیادی از آن فیلمبرداری شده بود اما بعد از حواشی پیش آمده در نهایت اسپیسی از فیلم کنار گذاشته و پالمر این نقش را به عهده گرفت. حضور کوین اسپیسی در تریلر بالا به همین خاطر است اما در فیلم کریستوفر پالمر بازیگر نقش گتی است.
نقد دیگری به این فیلم را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
مطالب قبلی:
مطلبی دیگر از این انتشارات
شبی که ماه کامل شد: آیا عبدالمالک ریگی دوستداشتنی بود؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی فیلم "مارینی-مادر بلوز"
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم آمیلی ( Amelie )- لذتی دو ساعته در بهشت درونگرایان