توی این چند وقتی که توی ویرگول هستم افراد زیادی رو دیدم که نوشته هاشون فوق العاده است. یکی از اون کسانی که خیلی نوشته ها و قلمش رو دوست دارم و مطمئنم همگی باهام موافقید جناب دست انداز عزیزه که واقعا نوشته های جذابی دارن و بقیه هم قلم های خیلی خوبی دارن که حقیقتا وقتی مطالبشون رو میخونم خجالت میکشم که مطالب خودم ویرایش نشده و بعضا حاوی غلط های تایپی یا انشاییه. خوب شاید کسایی که اینجا مطلب مینویسن دلشون بخواد یک کتاب هم بنویسن اما نمینویسن. چرا؟ خودم مدتها دنبال جوابش بودم که چرا ما کتاب های خیلی کمی مینویسیم؟ خوب مگه چی میشه؟ توی دنیا چند میلیارد کتاب نوشته شده چند میلیونش رو هم ما بنویسیم. نشر و این چیزا هم لازم نیست فکر میکنم بشه توی بستر مجازی خیلی راحت کتاب رو منتشر کرد (البته بهتره از وزارت ارشاد مجوزش رو بگیرید.)
اما واقعا چرا توی ایران مولف های کمی وجود دارن و مترجم های زیادی؟ تا کی قراره مترجم باشیم اصلا کدوم جامعه رو دیدید که با ترجمه ی محض بتونه پیشرفت کنه؟ همین ژاپن که خدای ترجمه است هم از یه جایی به تالیف روی آورد چون اساسا توسعه پایدار بدون تالیف ممکن نیست ولی مردم ترجمه رو به تالیف ترجیح میدن چون وقت و زمان کمتری صرف میشه،راحته و کسی هم از شما بازخواست نمیکنه در مورد نوشته های کتاب چون فقط مترجم بودید ولی مولف باید چند ماه زحمت بکشه وقت و انرژی و سرمایه شو صرف کنه و در نهایت آماده انتقادها باشه.
اما یکی از مهم ترین موانع جلوی نوشتن کتاب اعتماد به نفس پایین افراده. مردم معلومات خودشون رو یا جذابیت حرف هاشون رو دست کم میگیرن اما توجه کنید که کتابی که شما مینویسید برای همه ی مردم نیست. مثلا یک مربی لیگ برتری رو در نظر بگیرید. کتابی که این آدم مینویسه مسلما به درد یک نفر در سطح اول فوتبال دنیا نمیخوره ولی برای کسی که توی لیگ محلات مربی گری میکنه میتونه خیلی مفید باشه پس ببینید که جامعه ی هدف کتاب شما کیه مطمئنا برای اونها حرفهای زیادی برای گفتن دارید.
یکی دیگه از موانع سرراه نوشتن ترس از قضاوت شدن و نقد شدن است. خیلی از ما حرف های زیادی برای گفتن داریم و شاید حتی دست نوشته هایی هم داشته باشیم اما هیچوقت اونها رو منتشر نکردیم چون از نقد شدن میترسیم. شاید یکی از دلایل این ترس این باشه که حرفی که شفاهی زده میشه رو بشه بعدها پس گرفت یا تکذیب کرد ولی چیزی که مکتوب شده رو به راحتی نمیشه اصلاح کرد. برای همینه که در اعتراض ها حرف های تندی رو مطرح میکنیم ولی وقتی قرار باشه همون اعتراض رو در قالب نامه بنویسیم در انتخاب کلمات بیشتر دقت میکنیم.
عده ای هم اعلام میکنن که ما وقت کافی نداریم که حرف درستیه خیلی از ما وقت کافی برای نوشتن یک کتاب نداریم خیلی از اساتیدی که باهاشون برخورد داشتم چه توی فضای اکادمیک به صورت عام و چه توی فضای کسب و کار به صورت خاص درگیر مسایل روزمره ان و شاید با وجود تجربه سرشاری که دارن و میتونه کمک کننده ی نسل بعد باشه نتونن کتابی رو بنویسن ولی همیشه راهی هست تا این مشکلات رفع بشه به عنوان مثال شما میتونید در زمان های مرده ی خودتون توی ترافیک یا هنگام ورزش کردن صدای خودتون رو ضبط کنید و بعدش اونو بدید به یه تایپیست تا اونو تایپ کنه و بعد خودتون یا یه ویراستار اونو ویرایش کنه و بعد اونو منتشر کنید یا اینکه خودتون زمانی که توی مترو هستید تایپ کنید.
امیدوارم در آینده شاهد تالیفات بیشتر و موثرتر و همینطور کتابخوان های بیشتری توی کشور باشیم و بدونید وقتی کتاب های ترامپ اونقدر پرفروش میشه شما هم میتونید یک کتاب پرفروش بنویسید پس قلم رو بردارید و شروع کنید.