مسئله ی جبر و اختیار مسئله ایست که از دیرباز در ذهن انسان سیلان داشته است. اینکه آیا در نهایت انسان مجبور است یا مخیر؟ از نظر من اساسا سوال اشتباه پرسیده شده است. سوال اصلی باید این باشد که آیا انسان در حیطه ی جبر مختار است یا در حیطه ی اختیار مجبور؟
به طور معمول منظور فلاسفه و علما از مطرح کردن موضوع جبر این است که هر عملی که از انسان سر بزند مجبور به آن عمل بوده است. چنین دیدگاهی در بین متدینین بسیار دیده می شود. آنها از رابطه ی طولی بین اختیار خدا و اختیار انسان اینگونه برداشت می کنند که هر عملی که از انسان سر میزند پیش از آن در اراده ی خداوند متجلی شده است. به عنوان مثال شما که دارید این متن را می خوانید از گذشته مشخص بوده است که در چنین لحظه ای قرار است چنین مطلبی را بخوانید. شاید همین الان تصمیم بگیرید که برخلاف خواست اراده ی مطلق عمل کنید و خواندن را متوقف کنید اما شاید همین توقف هم به اراده ی مطلق انجام شده باشد.
در طرف دیگر اختیار گرایان معتقد به این هستند که هر عملی که از انسان سر میزند ناشی از اختیار اوست. این موضوع خصوصا در عصر حاضر و معتقدان به اگزیستانسیالیسم و اصالت وجود نمود بیشتری پیدا کرده است. اگرچه معتقدان به این فلسفه اعتقاد ندارند که هر عملی که از انسان سر میزند کاملا ناشی از اختیار اوست اما می گویند انسان باید تا حد توان خود در اختیار خود عمل کند و هرگونه اجبار چه به صورت درونی و چه به صورت بیرونی را باید از میان بردارد.
هر دو سر طیف استدلال های خود را برای اثبات ادعای خود دارند اما بیایید سوال را طور دیگر بررسی کنیم. آیا ما در جبر خود اختیار داریم یا در اختیار خود مجبوریم؟
چیزی که مسلم است جبر، عنصر جدا ناشدنی زندگی ماست. جبر محیط، جبر جغرافیایی، جبر فرهنگ، جبر فیزیکی، حتی جبر رسانه ای همه و همه انواع و اقسام جبرهایی هستند که بر ما اعمال می شوند و اجازه ی کنش آزادنه را از ما سلب می کنند. به عنوان مثال شما نمی توانید اراده کنید همین الان پرواز کنید. نمیتوانید اراده کنید در خانواده ی دیگری بدنیا می آمدید. نمی توانید اراده کنید تمام آموزه های خود از ابتدای زندگی تا امروز را کنار بگذارید. رسانه، فرهنگ کشوری که در آن بزرگ شدید، محیط جغرافیایی که در آن زندگی میکنید و از همه مهم تر رسانه هایی که با آنها در ارتباط هستید، همه و همه روی تصمیمات شما در آینده تاثیر می گذارند. از طرفی بسیاری از این تاثیرات بر روی ناخودآگاه شماست و به راحتی نمی توانید از شر آنها خلاص شوید پس می توان گفت شما به نوعی در جبر به سر می برید و مجموع این جبرها در نهایت بر روی اختیار شما تاثیر می گذارند. حتی خود اختیار هم به نوعی جبر است. شما این اختیار را ندارید که اراده کنید دیگر هیچ اختیاری نداشته باشید.
اما از طرف دیگر اختیار نیز ریشه در ذات انسان دارد. اگرچه شما مجبورید که اختیار داشته باشید اما این اجبار، اختیار را جزوی از ذات شما قرار می دهد. یک بلیت هواپیما را در نظر بگیرید که شما بتوانید از آن استفاده کنید اما نتوانید آن را بفروشید اگرچه شما را مجبور به استفاده از این بلیت کرده اند اما این اجبار مالکیت شما را بسیار عمیق تر کرده است. این جبر نیز از همین سنخ است. جبرِ اختیار باعث کاهش اختیار نیست بلکه باعث تعمیق اختیار است. از طرفی شما اگرچه نمیتوانید به توانایی های فیزیکی خود غلبه کنید اگرچه نمی توانید به سرعت چند کیلومتر بر ساعت بدوید اما می توانید با استفاده از اختیار خود وسایلی بسازی که سرعتی سرسام آور داشته باشند. اگرچه نمی توانید به تاثیر فرهنگ غلبه کنید اما می توانید با اختیار خود، خود را تغییر دهید، اگر چه می دانید رسانه ها روی ذهن شما تاثیر می گذارند و نمی توانید این تاثیرها را از بین ببرید اما با استفاده از اختیار خود می توانید هرچیزی را باور نکنید. پس اگرچه جبر به شما چیزهایی تحمیل میکند اما میتوانید با استفاده از اختیار خود تاثیر این جبر را کاهش دهید یا از بین ببرید.
نظر شما چیست؟ آیا جبر اختیار ما را محدود کرده و فقط می توانید در چارچوب این جبرها اختیار داشته باشیم؟ یا اختیار می تواند به تدریج تمام جبرها را از بین ببرد و مدام در حال بزرگ کردن چارچوب هاست؟
با توجه به افزایش ناگهانی قیمت بنزین شما را دعوت می کنم به خواندن این پست. اگر این برنامه اجرایی میشد شاهد اینقدر نارضایتی نبودیم. به نظر میرسد دولت عزم خود را جزم کرده که ایران را نیز به جرگه ی کشورهای عراق، لبنان، کویت، بولیوی، ونزوئلا، شیلی، فرانسه و... که در آنها تظاهرات شکل گرفته اضافه کند.
برای اینکه یکم از این جو غم و اندوه هم خارج بشید این متن رو توصیه میکنم: