احمد سبحانی
احمد سبحانی
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

داستان تو چیه؟

داستان، قصه یا هرچیز دیگری که اسمش را بگذارید تفاوتی ایجاد نمیکند، شما از زمانی که پا به این دنیا گذاشتید مشغول داستان سرایی و داستان سازی بودید، گاهی در خردسالی خود را جای کاراکترها انیمیشن ها گذاشتید و حسرت خوردید که چرا جای فلان شخصیت موفق نیستید. بعد بزرگتر شدید، فیلم و رمان های بیشتری مطالعه کردید با بعضی همزاد پنداری کردید و از بعضی عمیقا منزجر و متنفر شدید. از بعضی داستان ها ترسیدید چون به این نتیجه رسیدید که آنها تماما زاییده ی ذهن یک فرد نیست.

اما چرا داستان سرایی اینقدر جذاب است؟ شاید چون با عمیق ترین خواسته ی روحی بشر یعنی خلق کردن گره خورده است. بشر از ابتدا در حرص و طمع خلق کردن غوطه ور بود. حتی ادامه نسل نیز به همین نیاز مربوط است. شاید همین حرص خلق کردن بزرگترین ودیعه ی خداوند نزد انسان باشد و داستان سرایی راحت ترین و ارزان ترین راه برای ارضای این نیاز است.

شما همواره درحال داستان سرایی هستید، زمانی که دروغی به همسر یا والدینتان میگویید در حال داستان سرایی هستید، زمانی که ادامه ی یک سریال را حدس میزنید در حال داستان سرایی هستید، زمانی که در حال رفتن به سرکار هستید، دیرتان شده و مشغول فکر به این هستید که وقتی به محل کار برسید مافوق شما چه برخوردی خواهد داشت در حال داستان سرایی هستید.

اما چیزی که شاید کمتر کسی به آن توجه میکند این است که شما وقتی دارید زندگی میکنید هم در حال داستان سرایی هستید. بله زندگی شما خود به تنهایی یک داستان مجزاست و اینکه این داستان چطور نوشته شود تنها و تنها به شما بستگی دارد. یک داستان خسته کننده که سرتاسر دنیا حتی یک نفر هم حاضر به شنیدن آن نباشد؟ یا داستانی سرتاسر هیجان که هرکس خواستار آن باشد که ساعتها در کنار شما بنشیند و بشنود که چه به سر شما آمده؟ داستان هایی که حتی در فانتزی ترین رمان ها و فیلم ها هم نمیتوان شنید؟ یا داستان هایی که تک تک ثانیه های آن قابل حدس باشد؟ داستانی از یک زندگی رمانتیک و عاشقانه؟ یا داستانی از یک زندگی سرتاسر شکست؟ یا شاید داستانی در مورد شکست هایی قبل از پیروزی بزرگ. چند داستان از زندگی خود را به خاطر می آورید؟ چند داستان است که عمیقا بخواهید آنها را از ذهن خود پاک کنید؟ چند داستان است که حسرت بخورید که چرا هرروز جزئیات آن برایتان گنگ تر میشود؟ ذهن کارکرد عجیبی در فراموشی و به یاد آوردن دارد. شاید کاری که قبلا آن را انجام میدادید در آن زمان یک کار طاقت فرسا و ملال آور بوده باشد اما بعد از گذشت مدتی ذهن شما قسمت هایی از آن را به شما نشان میدهد که از آن لذت میبرید و البته گاها قسمت هایی که به شدت از آن بیذارید (که البته این کار را برای محافظت از شما میکند تا دوباره گرفتار آن مشکل نشوید.)

به هرحال بدانید انسانی که امروز هستید چه خوب چه بد تنها آینده از میان هزاران و میلیون ها آینده ی محتملی بود که میتوانستید باشید. اما از اینجا به بعد به دست شماست پس داستان خود را بنویسید. هزاران آینده ی محتمل روبروی شما باقیست آرامش، جاودانگی، غرور، شهرت، خانواده و... میتوانید تمام اینها را در داستان خود بگنجانید اما یک چیز را هرگز فراموش نکنید تنها داستانی که نقش اول آن خود شمایید، داستان زندگی خود شماست. باید برای تک تک انتخاب هایتان جوابگو باشید پس با دقت داستان سرایی کنید.

داستان زندگی شما چطور است؟ مهیج؟ آرام؟ رمانتیک؟ اگر مایل بودید با خوانندگان درمیان بگذارید.

https://virgool.io/@ahmadso/%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%85%DB%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DB%8C-dl4kdhmmwndu


داستانداستان نویسیزندگیکارکرد ذهن
"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت:‌ finsoph.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید