ی بیست تا سی سال گذشته، روایت رشد، حرف اول و آخر مقامات چینی بوده است. آنها میخواستند رشد کنند فارغ از اینکه این رشد به چه بهایی تمام میشود. بیشترین آلایندگی، نابودی مخازن آب، بهرهبرداری بیرویه از زمین از جمله مشکلاتی بود که رشد سریع چین به ارمغان آورد.
اما از طرفی خروج ۶۰۰ میلیون انسان از فقر و قحطی نیز از جمله فوایدی بود که این رشد سریع برای اقتصاد چین به همراه داشت. با این حال امروز با رسیدن تولید ناخالص داخلی چین به ۱۵ تریلیون دلار، مقامات حزب کمونیست چین به پشت سر خود نگاه میکنند و میبینند که فاصله زیادی از جامعه آرمانی کمونیستی دارند.
همانطور که میدانیم، مقبولیت یک نظام ربط چندانی به میزان فقر مطلق ندارد. ممکن است در یک سیستم تمام مردم فقیر باشند، اما مردم آن سیستم را قبول داشته باشند. چیزی که مقبولیت یک نظام یا یک ایدئولوژی یا یک سیستم سیاسی را تهدید میکند، میزان فقر نسبی و فاصله طبقاتی است. یعنی همان مثال قدیمی و معروف که «اگر پدر خانواده پول کمی داشته باشد و همان را بین همه تقسیم کند، خانواده از او راضیتر هستند تا اینکه پول هنگفتی داشته باشد اما آن را نابرابر تقسیم کند.» کاری که چین با ایده «رفاه مشترک» یا «شکوفایی مشترک» میخواهد بکند این است که آن پدر ثروتمند را مجبور کند تا به تمام فرزندان خود حداقل کمی برابرتر توجه کند.
پس از آنکه مائو با ایده انقلاب فرهنگی عملا دست به نابودی زیرساختهای چین زد، دنگ شیائوپنگ با ایده «سوسیالیسم به روش چینی» تلاش کرد تا با آزادسازی تدریجی اقتصاد و با کمک بازار آزاد، اقدام به بهبود وضعیت چینیها کند.
برای کسانی که متوجه نیستند و مطالعهای در مورد تاریخ چین نداشتند، کاری که شیائوپنگ کرد کار شاق و مهمی نبود. اما اگر به سایر کشورهای کمونیستی سابق نگاهی بیندازیم متوجه عظمت کاری که شیائوپنگ کرد میشویم. طی سالهای قبل و بعد از فروپاشی شوروی کشورهای بسیار زیادی تلاش کردند تا مسیر چین را بروند و هرکدام به نوعی ناموفق بودند. از این منظر شیائوپنگ یک نابغه بود که متاسفانه هرگز شناخته نشد.
اما مسیری شیائوپنگ شروع کرد همانطور که میدانیم به سمت بزرگترین نابرابری اجتماعی دنیا حرکت میکرد. بنابراین مساله رفاه مشترک چیزی بود که حتی شیائوپنگ نیز به آن معتقد بود. اما کشوری که چیزی برای توزیع ندارد، لاجرم مجبور به توزیع فقر خواهد بود. در آن زمان ایده این بود که موتور ایجاد میکنیم و سایر مردم را به دنبال خود میکشیم. (آشنا است نه؟ این همان ایدهای است که تکنوکراتهای اطراف هاشمی و پس از آن خاتمی تبلیغ میکردند)
بنده معتقدم کمونیسم تنها یک عجله نالازم در جریان حرکت بشر بود. همانطور که میدانیم خود مارکس هم معتقد بود که در روسیه نباید انقلاب پرولتاریایی رخ دهد. مارکس معتقد بود اولین انقلاب پرولتری در انگلستان و کشورهای لیبرال رخ خواهد داد. اما لنین و سایر بلشویکها کمی عجول بودند و تلاش داشتند با ایده «انقلابهای پیاپی» روند تدریجی تاریخ را یک شبه طی کنند که البته تا حدودی موفق بودند. روسیه در چند سال از یک کشور دهقانی به کشوری ابرقدرت تبدیل شد. همان مسیری که چین (البته با کمی تفاوت) طی کرد. اما آن چیزی را که مارکس از آن به عنوان کمون ثانویه یاد میکند، شاید بتوان با یک دیکتاتوری پرولتاریا شروع کرد اما نمیتوان با آن ادامه داد. مردم باید خود درک درستی از جایگاه خود در سیاست پیدا کنند و این مهم جز از مسیر دموکراسی نمیگذرد.
اما رفاه مشترک چیست؟ در ۱۷ آگوست سال ۲۰۲۱، شی جین پینگ به اعضای مرکزی امور مالی و اقتصادی حزب کمونیست چین گفت که «رفاه یک نیاز اساسی سوسیالیسم است و برای تعادل رشد و ثبات مالی ضروری است.» در واقع رفاه مشترک مجموعهای از اقداماتی است که طی آن از صنایع بزرگ دریافت شده و به افراد نیازمند ارائه میشود. هنوز جزئیاتی در مورد مشروح اقدامات رفاه مشترک در دسترس نیست. قرار است یک برنامه آزمایشی در استان ژجیانگ، یکی از ثروتمندترین استان های چین، پیاده شود تا شکاف درآمدی در آنجا را تا سال 2025 کاهش دهد.
با این حال، فشار فزاینده دولت چین بر روی بسیاری از صنایع پیشروی این کشور افزایش یافته است. به عنوان مثال، این حزب در مورد فرآیند وامدهی به بنگاههایی که ریسک بالایی دارند سختگیری بیشتری اعمال میکند و اساسا یکی از دلایلی که شرکت اورگرند به ورشکستگی کشیده شد، همین موضوع بود. این شرکت با مدل کسب و کاری مبنی بر وامهای سریع و فروش املاک با حاشیه سود پایین کار میکرد. هنگامی که سختگیریها در مورد وامدهی بلا گرفت، این مدل منجر به ناتوانی شرکت در پرداختها شد، سپس شکایت علیه شرکت بالا گرفت. از طرفی شرکت نمیتوانست خانههایی که در حال ساخت بود برای پرداخت دیون بفروشد در نتیجه همهچیز بسیار سریع مانند گلوله برفی به نابودی کشیده شد.
دو صنعت پیشروی دیگر در چین هستند که در اثر اقدامات جدید دولت چین آسیب دیدهاند. صنعت تکنولوژی و صنعت آموزش آنلاین. هر دو صنعتی که عمدتا با شکاف طبقاتی شناخته میشوند و هر دو صنعتی که در جریان همهگیری کرونا رشد بسیار زیادی کردهاند.
غولهای بزرگی مانند علی بابا و تنسنت نیز از این قاعده مستثنی نبودند. علی بابا در چند نوبت با قوانین ضد انحصار دولت چین مواجه شده که مهمترینش بر سر هولدینگ مالی Ant بوده است.
هرچند برنامههای جدید دولت چین تنها جنبه سرکوب ندارد. این کشور به دنبال کربن زدایی از صنعت خودش است. سالها رشد اقتصادی بیوقفه و استفاده از انرژیهای فسیلی خصوصا زغال سنگ منجر به آلودگی شدید هوا هم در چین و هم در دنیا شده است. این کشور در حال حاضر به دنبال برنامههای کربن زدایی تا سال ۲۰۳۰ و ۲۰۵۰ است. گفته میشود یکی از دلایلی که این کشور اقدام به سرکوب رمزارزها کرده است، همین موضوع است.
با این حال، این موضوع برای کشور چین هم بیعواقب نبوده است. این کشور اخیرا رشد پایینی را تجربه میکند و بسیاری از اقتصاددانان ریسک افتادن به دام رکود تورمی را گوشزد کردهاند. با این حال، برای کشوری مانند چین، رکود تورمی کمی دور از ذهن است. اما این کشور طی سالها با اهرم شدیدا بالایی مواجه است و اهرمزدایی از اقتصاد چین میتواند نه تنها برای خود چین، بلکه برای کل دنیا دردآور باشد.
معمولا کشورهای در حال توسعه، موتورهای رشد متفاوتی دارند. کشورهای نفتی، عمدتا نفت و گاز را به عنوان موتور رشد خود قرار میدهند. برخی کشورها توریسم و برخی دیگر مسکن را. به عنوان مثال ترکیه یکی از کشورهایی است که به مدد توریسم و مسکن که دو موتور محرک اقتصاد این کشور هستند، توانست چند دهه رشد اقتصادی مداوم را تجربه کند.
چین نیز موتور محرک اقتصاد خود را بخش مسکن قرار داده است. جمعیت بیش از یک میلیارد نفری چین، به این کشور اجازه میدهد تا زمانی که تمام مردم از مسکن خوب و قابل اطمینان برخوردار نشوند، از این موتور محرک استفاده کند.
امروز اگرچه هنوز جمعیت کثیری از چینیها در روستاها و مناطق محروم زندگی میکنند، اما به نظر میرسد لزوم تغییر به سمت یک مدل رشد پایدارتر در میان اعضای مرکزی حزب کمونیسم حس میشود. چین قصد دارد وارد مرحله جدیدی از سرمایهداری شود. «سرمایهداری مصرفی»
سرمایهداری مراحل مختلفی دارد. از سرمایهداری مرکانتیلیستی، که مرحله اولیه سرمایهداری است و برای انباشت سرمایه است، تا سرمایهداری رانتی که وظیفه تخصیص سرمایه انباشت شده به افراد پیرامون قدرت مرکزی را بر عهده دارد تا سرمایهداری مصرفی که تقریبا آخرین مرحله سرمایهداری است و در آن موتور محرک رشد، مصرف داخلی است. در این مرحله دیگر سرمایهداری به چنان بهرهوریای رسیده است که دیگر مساله تولید نیست بلکه تقاضا است. تولید چندین برابر نیاز مردم انجام می شود اما کسی نیست که این تولید را مصرف کند.
چین میخواهد با ایده رفاه مشترک موتور محرک خود را مصرف داخلی قرار دهد. بدین ترتیب چین به قدرت عظیمی دست پیدا میکند که حتی در تصور بشر نیز نمی گنجد. با ۱.۳ میلیارد انسان که هرآنچه مردم جهان تولید میکنند را مصرف خواهند کرد.
البته این مصرف بیرویه برای سرمایهداری مناسب است. چرا که هنوز قسمتهای مختلفی از دنیا هستند که میتوانند تولید کنند. آفریقا. کارخانه بعدی جهان خواهد بود. با جمعیتی که احتمالا تا سال ۲۰۵۰ تقریبا دو برابر میشود، وظیفه تامین نیروی کار جهانی را بر عهده خواهد گرفت.
در واقع دهههای آتی زمانی است که کشورهای جهان باید تولید کنند تا مردم چین مصرف کنند. خصوصا اگر یوان دیجیتال چینی بتوند به عنوان ارز جهانروا در کشورهای دیگر پذیرفته شود.
اروپا بزرگترین بازنده رفاه مشترک چین است. یکی از مهمترین صادرات کشورهای اروپایی به چین، کالاهای لوکس است و این بخش در معرض ضربه سنگینی است. در واقع همین امروز هم این بخش ضربه سنگینی از اقدامات دولت چین خورده است. در عوض اتحادیه اروپا وارد کننده بسیاری از کالاها از چین است. بنابراین، تراز تجاری اروپا با چین بسیار منفی خواهد شد. (چین به تنهایی حدود ۵۰ درصد از کالاهای لوکس جهان را خریداری میکند)
همچنین ایالات متحده یکی دیگر از بازندههای این رخداد است. ایالات متحده در معرض تورم بالایی است و اگر برنامه رفاه مشترک چینی به نوعی منجر به افزایش هزینههای تولید در چین شود، تورم بالای در ایالات متحده تشدید و طولانیتر خواهد شد. نکته این است که فدرال رزرو یا بانک مرکزی آمریکا به خاطر بدهی بالای این کشور توانایی این را ندارد که نرخ بهره را برای مهار تورم شدیدا افزایش دهد.
استرالیا و سایر صادر کنندگان به چین در کوتاه مدت بازنده و در بلند مدت بزرگترین برندگان خواهند بود. حدود ۳۰ درصد از کل صادرات استرالیا به چین است. رفاه مشترک اگرچه در کوتاه مدت منجر به رکود در اقتصاد این کشور میشود (که در واقع همین امروز هم رشد اقتصادی چین کند شده است) اما در بلند مدت قطع به سود این کشورها خواهد بود. چرا که پس از گذار از این موقعیت (اگر گذار به درستی انجام بشود) تقاضا برای محصولات صادراتی این کشورها چند برابر خواهد بود.
همانطور که گفته شد، گذار به سمت سرمایهداری مصرفی، تقاضا در چین را چندین برابر افزایش میدهد. در واقع ایران در نقطهای طلایی در تاریخ خود قرار گرفته است، در نقطهای که پرجمعیتترین اقتصادهای دنیا که از قضا بسیار نزدیکه به آن هستند، در حال شکوفاییاند. هند، دروازه بعدی جهان سرمایهداری خواهد بود و چین مرکز مصرف جهان سرمایهداری. همچنین آفریقا به کارخانه جهان تبدیل خواهد شد.
در حال حاضر ما در میانه یک ابرسیکل در قیمت کامودیتیها هستیم. این مساله را قبلا در مورد نفت و گاز گفتهام. ما بزرگترین منابع روی، زغالسنگ، فولاد، نفت و گاز و... را در اختیار داریم که متاسفانه به خاطر تحریمها و سرمایهگذاری پایین نتوانستهایم به خوبی از آنها استفاده کنیم. طی ۳۰ سال آینده ما میتوانیم و باید از این منابع به خوبی استفاده کنیم. بیایید امیدوار باشیم که این اتفاق رخ میدهد.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani