من عاشق پیشبینی کردنم. البته پیشبینی کردن با پیشگویی کردن تفاوتهایی دارد. پیش بینی کردن یک متود علمی است اما پیشگویی کردن صرفا سرهم کردن لاطائلات بیمعنا است. ما پیشگوهای آخرالزمانی بسیار زیادی داریم چه در ایران چه در جهان. عدهای اساسا کارشان این است که صبح از خواب بیدار شوند و بگویند فردا نابود میشویم. عدهای هرروز میگویند سال بعد آمریکا یا ایران یا کره شمالی نابود میشود یا میگویند هفته بعد جنگ جهانی سوم راه میافتد. قاعدتا وقتی هرروز و به تعداد بالا پیشگویی کنید، بالاخره از بین هزاران پیشگویی یکی درست خواهد بود.
اما پیش بینی کردن یک متود علمی است. پیش بینیها عمدتا بر پایه داده هستند و تعمیم آنها به آینده نزدیک یا دور. دنیا بر پایه تکرار میچرخد. تاریخ همواره راهی برای تکرار خود پیدا میکند. زمانی تصور میکردم هرچیزی که چرخهای باشد اشتباه است اما امروز فهمیدم که چرخه در ذات طبیعت است. به همین خاطر است که تاریخ خود را مدام تکرار میکند.
پیشتر متنی نوشتم و در آن پیشبینی کردم که موج بعدی کرونا قطعا رخ خواهد داد که متاسفانه اخیرا رخ داده است.
همچنین در مورد جهان پساکرونا صحبت کردم و پیشبینی کردم که اقتصاد ترکیه به سمت ضعف حرکت خواهد کرد:
البته در این متن پیشبینیهای دیگری هم کردم، تورم جهانی یکی از آنها بود. این پیش بینی برخلاف تصور عدهای، یک پیشگویی نیست بلکه صرفا مشاهدات و مطالعات دادهها به همراه کمی استنتاج است. برخی درگیریها در قزاقستان را توطئه آمریکا میدانند. در حالی که توطئهای در کار نیست صرفا جریانهای سرمایهای است. نکته این است که در قزاقستان تورم بالا است و خروج سرمایه شدید. پس دولت نمیتواند اوضاع را کنترل کند.
اما با این مقدمه نسبتا طولانی برویم سراغ متن اصلی:
در اقتصاد جهان بین ایالات متحده و چین یک تقسیم کار ایجاد شده است. به این صورت که ایالات متحده تورم را صادر میکند و چین بیکاری را. احتمالا ساز و کار صادرات بیکاری توسط چین را میدانید و صادرات تورم توسط ایالات متحده را نیز قبلا توضیح دادهام. ایالات متحده با کاهش نرخ بهره خود دلار را از اقتصاد خود خارج و به اقتصاد سایر کشورها وارد میکند، در اینجا کشورهای دیگر که دلار در اقتصاد آنها افزایش یافته، دارای ارز قدرتمندی میشوند پس برای کاهش قدرت ارز خود، تلاش میکنند. وقتی که نرخ بهره در ایالات متحده افزایش یافت، دلار از این اقتصادها خارج میشود و تورم ایجاد خواهد شد.
نکته: این سازوکار تورمی بجز تاثیر بر قیمت کامودیتیها هیچ تاثیر دیگری بر ایران ندارد. (کامودیتی یا کومودیتی به کالاهای خام گفته میشود که معمولا به صورت مستقیم از طبیعت گرفته میشوند و تنها یک فرآیند پردازش اولیه بر روی انها انجام میشود. مثلا سنگ آهن، نفت، گاز طبیعی، طلا و...)
این تقسیم کار در نقاط دیگری هم توسط ایالات متحده و چین رخ داده است. ایالات متحده همواره قیمت پایین کامودیتیها را تضمین میکند(عمدا یا سهوا). چرا که بسیاری از کامودیتیها با دلار آمریکا قیمتگذاری میشوند. پس افزایش ارزش دلار آمریکا، به این معنی است ارزش این کامودیتیها کاهش مییابد. البته بعضی کامودیتیها مانند نفت که از طرف عرضه قابل مدیریت هستند، میتوانند در مقابل این حرکت دلار مقاومت کنند اما به طور کلی تاثیر قیمت دلار بر ارزش کامودیتیها تقریبا قطعی است.
دلیل این امر ساده است. کامودیتیها عمدتا با دلار ارزشگذاری میشوند. هنگامی که در جهان دلار فراوان باشد، سرمایهگذاران و مردم به سمت خرید داراییهای سخت حرکت میکنند. مصرف کنندگان تقاضای بیشتری برای کالاها خواهند داشت، بنابراین تقاضا برای این کامودیتیها که مواد اولیه هستند افزایش پیدا میکند. همچنین سرمایهگذاران به سمت سرمایهگذاری برای تولید بیشتر حرکت میکنند، بنابراین باز هم تقاضا افزایش پیدا میکند. معمولا تضعیف ارزش دلار به خاطر نرخ بهره پایین است، بنابراین شرکتها در کشورهای در حال توسعه با این نرخ بهره پایین وامستانی میکنند و کارخانههای جدید احداث میکنند و باز هم تقاضا برای کامودیتیها افزایش پیدا میکند. به طور خلاصه اینکه وقتی ارزش دلار افزایش پیدا میکند (نرخ بهره بالا) قیمت کامودیتیها کاهش مییابد و وقتی ارزش دلار کاهش پیدا میکند (نرخ بهره پایین) قیمت کامودیتیها افزایش مییابد.
بزرگترین کارخانه جهان کشور چین است. این کشور از اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ به سازمان تجارت جهانی پیوست و از همان زمان به طور پیوسته در حال مصرف کامودیتیهای مهم جهان است. این کشور حدود نیمی از آلومینیوم، زغالسنگ، مس، فولاد، نیکل و سایر کامودیتیهای دنیا را مصرف میکند و البته که دنیا را برای ما جای بهتری کرده است. اما این کار را با کمک دلار مصنوعا تقویت شده آمریکا انجام داده است.
نتیجه چنین رویکردی این است که قیمت کامودیتیها برای حدود دو دهه بسیار پایین باقی مانده است، در حالی که مصرف آنها شدیدا بالا بوده است. این مساله دو معضل ایجاد کرده است اولا سرمایهگذاری پایین بر روی تولید کامودیتیها و دوم عدم بازده مناسب برای بازیافت کامودیتیها که صنعت بازیافت را تضعیف کرده است.
نکته سرمایهگذاری: بازیافت کامودیتیها برای دهه آتی یکی از پرسودترین صنایع ایران و جهان خواهد شد.
اما چرا این وضعیت نمیتواند ادامه داشته باشد؟
برای چندین سال این تصور ایجاد شده بود که ما مشکلی از سمت عرضه نداریم. هرچقدر مصرف کنیم، باز هم کالا وجود خواهد داشت. البته این حرف درست است و من هم به آن معتقدم اما ما چیزی داریم به نام شوکهای سکولار. شوکهای سکولار، شوکهایی هستند که روندهای بلندمدت را ایجاد میکنند. به تصویر زیر دقت کنید:
این تصویر، رشد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را نشان میدهد. همانطور که میبینید از سال ۱۹۶۰، این کشور وارد یک روند رشد اقتصادی پایدار شده است و این روند تا سال ۱۹۸۰ ادامه داشته است سپس از آن سال در یک روند نزولی قرار گرفته است. حال به این تصویر نگاه کنید:
همانطور که میبینید سال ۱۹۸۰، یعنی زمانی که رشد اقتصادی ایالات متحده در سراشیبی نزول قرار گرفت، مصادف بود با اوج جمعیت بالای ۲۵ سال اضافه شده به نیروی کار. این یک نمونه از روند سکولار است و زمانی که جمعیت اضافه شده به نیروی کار در روند نزولی قرار میگیرد، یک شوک سکولار رخ داده است.
یک نمونه دیگر از شوکهای سکولار، لغو معاهده برتون وودز و ایجاد یک سیستم جدید بر پایه پول فیات بود.
همانطور که میبینید در سیستم ارز فیات، فدرال رزرو مجبور شده است نرخ بهره در هر چرخه سیاستگذاری خود بیشتر کاهش دهد و مدت زمان نرخ بهره پایین را در هر چرخه افزایش دهد. یعنی سیاستهای انبساطی شدیدتر و طولانیتر. در مورد این مساله قبلا صحبت کردهام.
این نمونه دیگری از یک شوک سکولار است و بسیار بعید است که تغییری در آن رخ دهد مگر اینکه تغییری در خود دلار آمریکا شاهد باشیم. این یکی از دلایلی است که من معتقدم دلار آمریکا کمتر از ۳۰ سال آینده از دور خارج میشود.
نکته: معیار مورد نظر من برای از دور خارج شدن یک ارز جهانروا این است که کمتر از ۳۰ درصد معاملات جهانی بر پایه آن ارز انجام شود.
سرکوب قیمت کامودیتیها منجر به آن شده است که انگیزه برای استخراج کامودیتیها کاهش شدیدی پیدا کند. تصویر زیر از آژانس انرژی ایالات متحده است:
همانطور که می بینید سهم اکتشاف و استخراج نفت و گاز در یک روند نزولی قرار دارد. از سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ که نفت شیل آمریکا وارد مباحث مربوط به نفت شد، عدهای مدام میگویند که نفت شیل ایالات متحده در حال بلعیدن تولید کنندگان نفت جهانی است اما در پشت این ظاهر نسبتا شیرین، یک باطن تلخ وجود دارد. شرکت Chesapeake یکی از برترین شرکتهای فعال در حوزه استخراج نفت شیل است و تصویر زیر مربوط به روند سودآوری این شرکت در پنج سال گذشته است:
یکی دیگر از شرکت های مطرح در این زمینه شرکت Apache است و تصویر زیر مربوط به سودآوری این شرکت است:
شاید بپرسید این شرکتها با این حجم از زیانده بودن چگونه هنوز سرپا هستند. جواب ساده است، به لطف سوبسیدهای عظیم دولتی. در واقع محافظهکارانهترین تخمین ها نشان میدهد که ایالات متحده سالانه ۲۰ میلیارد دلار سوبسید مستقیم شامل معافیتهای مالیات و وامهای ارزان قیمت به صنعت انرژی ارائه میکند که ۲۰ درصد متعلق به زغالسنگ و ۸۰ درصد متعلق به نفت و گاز است.
اما این همهی ماجرا نیست. در حال حاضر دولت بایدن به جنگ با شرکتهای نفتی برخاسته است. چند روز پیش یک قاضی در یالات متحده، یک حراج برای ۸۰ میلیون هکتار زمین در تگزاس را برای اکتشاف و استخراج نفت را به بهانه محیط زیستی لغو کرد. اگرچه بعید است که این حکم مدت زیادی پابرجا بماند، اما نشان میدهد که شرکتهای نفتی دیگر نمیتوانند به راحتی استخراج و اکتشاف کنند. برنامههای بایدن برای افزایش مالیات بر شرکتهای نفت و حرکت به سمت انرژیهای سبز فشار مضاعفی بر این صنعت وارد کرده است.
اگر فکر کردهاید همهچیز همینجا تمام میشود، باید بگویم اشتباه میکنید. شاید بگویید اشکالی ندارد، اوپک همیشه نفت دارد و میتواند نفت خود را جایگزین نفت از دست رفته کند. اما اشتباه میکنید. اوپک هم نفت ندارد.
اوپک از ماه ژوئن سال گذشته شروع به افزایش تولیدات خود کرد. این افزایش قرار بود به صورت ماهانه ۴۰۰ هزار بشکه در روز باشد (بعلاوه آنلاین شدن یک میلیون بشکه در روز توسط عربستان سعودی که در ابتدای سال گذشته به صورت داوطلبانه آن را کاهش داده بود) اما همانطور که در تصویر بالا میبینید بجز یک ماه هرگز به آنچه که پیشبینی شده بود نرسیدهاند.
این یعنی آنکه حتی اوپک نیز نفت کافی برای پاسخگویی به نیاز بازار را ندارد. روسیه حتی با وجود اینکه طی یک ماه گذشته توانسته است به شدت تولیدات خود را افزایش دهد، اما باز هم زیر سطح اوپک پلاس در حال تولید است اگرچه گفته شده است به زودی به سطح اوپک خواهد رسید.
در واقع طی ماههای اخیر تنها پنج کشور اوپک بودهاند که از سهمیه خود بیشتر تولید کردهاند. (امار متعلق به ماه سپتامبر است و تا امروز این آمار بدتر هم شده است. البته بدتر شدن آن به معنای کاهش تولیدات نیست بلکه تولیدات افزایش یافته است، اما تولیدات بسیار پایینتر از سطح اجازه داده شده توسط اوپک پلاس است. چیزی حدود ۸۰۰ هزار بشکه در روز.)
البته نفت ایران و ونزوئلا نیز میتوانند آنلاین شده و به بازارهای جهانی بیایند، اما مساله این است که سرمایهگذاری در صنعت نفت این دو کشور نیز به خاطر یک دهه تحریم سخت پایین بوده است و البته مشخص نیست چه میزان از نفت این کشورها همین امروز هم در بازارهای جهانی حضور دارند:
جهان با بحران انرژی روبرو است و هیچ تصویر و چشمانداز روشنی برای اینکه این بحران به زودی بهتر خواهد شد، وجود ندارد. اما نگرانی من نفت نیست. نگرانی من گاز است. تصویر زیر، قیمت بنچمارک TTF هلند (معیار اصلی برای قیمت گاز طبیعی اروپا) را نشان میدهد:
همانطور که میبینید اگرچه قیمت گاز از اوج خود در اواخر سال گذشته حدود ۵۰ درصد کاهش داشته است اما هنوز در سطوح چند برابری نسبت به میانگین سالهای گذشته خودش است. قیمت انرژی در اتحادیه اروپا امروز سر به فلک کشیده است. نکته این است که صادرات گاز به راحتی صادرات نفت نیست. نفت را به راحتی میتوان درون بشکه کرد و صادر کرد. اما گاز یا باید درون خط لوله منتقل شود یا باید با تکنولوژیهای سنگین تبدیل به مایع شود.
نکته تاسفبار: اگرچه ایران دومین ذخایر بزرگ گاز در جهان را دارا است اما متاسفانه ما هرگز به عنوان یک صادرکننده مطمئن گاز مطرح نبودیم. دلیل آن تنها تحریم نیست بلکه مصرف بسیار بالای گاز در کشور است که در زمانهایی حتی باعث تعطیلی کارخانههای بزرگ کشور هم میشود. امسال به خاطر سردی هوا در چند نوبت گاز صادراتی ما به ترکیه و عراق قطع شد که این کشورها را به سمت واردات گاز از آذربایجان و قطر سوق داد.
اما کمبود گاز طبیعی چه مشکلاتی ایجاد میکند؟ کمبود غذا. گاز طبیعی یکی از اصلیترین مواد برای تولید اوره و آمونیاک است. گران شدن گاز طبیعی منجر به گران شدن کود شده و در نهایت تولید غذا گرانتر از قبل خواهد بود. تصویر زیر متعلق به قیمت اوره در دریای سیاه است:
درست مانند نفت، سرمایهگذاری بر روی گاز نیز طی سالهای گذشته پایین بوده است. (به خاطر قیمت پایین گاز) همچنین درگیریهای اروپا و روسیه بر سر اوکراین بر این مساله دامن زده است. اتحادیه اروپا وابستگی بسیار زیادی به گاز روسیه دارد. همانطور که گفته شد واردات گاز نیز بسیار سخت است. همچنین اتحادیه اروپا منابع انرژی خود را به بهانه سبزسازی اقتصاد جمعآوری کرده است (به عنوان مثال راکتورهای هستهای در آلمان و منابع گازی در خرونینخن هلند) اما هیچکدام به اندازه اینکه بحران انرژی به سال بعد منتقل شود، ترسناک نیست. دوره سرما در اروپا معمولا تا ما آوریل ادامه پیدا میکند و تا آن زمان نیز ذخایر اضافی گاز اروپا به طور مداوم در حال خالی شدن است، در حال حاضر ذخایر گاز به ۴۰ درصد رسیده است، این احتمال وجود دارد که تا ماه آوریل ذخایر صفر شود و این اتحادیه برای سال بعد نتواند به سرعت ذخایر خود را تجدید کند. پیشبینیها نشان میدهد که ذخایر گازی بعضی کشورها مانند فرانسه پیش از پایان زمستان به اتمام خواهد رسید.
البته خط لوله نورد استریم ۲ نیز میتواند به اتحادیه اروپا کمک کند. اما این خط لوله نیز با مشکلات متعددی مواجه است. مهم ترین آنها عدم تایید این خط لوله توسط ایالات متحده است.
فکر کردهاید تمام شد؟ خیر مشکلات بسیار بیشتر از آن است که تصور میکنید. جمعیت رو به رشد در آفریقا و همچنین اقتصاد این قاره که با سرعت خیره کنندهای در حال توسعه است، نیاز به انرژی را مضاعف کرده است. همچنین حرکت چین از زغالسنگ به سمت گازطبیعی برای کاهش آلایندگی دلیل دیگری برای نگرانی در مورد چشمانداز نفت و گاز است. اوضاع به قدری نگران کننده است که بسیاری از کشورها اقدام به سوزاندن نفت به جای گاز طبیعی کردهاند. اتفاقی که بسیار عجیب است.
جی پی مورگان تخمین زده است برای اینکه در دهههای آینده با بحران نفت مواجه نشویم، ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در بخش نفت نیاز است.
اما این سرمایهگذاری انجام نمیشود. به دو دلیل اول آنکه سرمایهگذارها از جهت حرکت تقاضا مطمئن نیستند. هیچکس نمیخواهد یک مخزن نفتی جدید احداث کند اما جهت تقاضا به سمت انرژیهای سبز باشد. از طرف دیگر هیچکس نمیخواهد بر روی انرژیهای سبز سرمایهگذاری کند چراکه مطمئن نیست جهت تقاضا به آن سمت حرکت خواهد کرد یا نه. ما در بلاتکلیفی مطلق به سر می بریم و این وضعیت به عدم قطعیت در سالهای آینده نیز دامن میزند.
برخلاف تصور عدهای بنده بسیار به انرژیهای سبز اعتقاد دارم و اتفاقا سرمایهگذاران را به سرمایهگذاری بر روی انرژیهای سبز و بازیافت مواد تشویق میکنم. معتقدم یکی از سرمایهگذاریهای مناسب طی دهههای آتی میتواند صنعت بازیافت باشد.
با این حال، نکته این است که سرمایهگذاری بر روی بسیار از منابع تجدیدپذیر بسیار سنگین است و بازده مناسبی هم ندارد.
اگرچه خوشبختانه طی سالهای گذشته این هزینهها به طور مرتب کاهش یافته است.
با این حال، هنوز راه زیادی برای جایگزینی منابع تجدید پذیر با نفت و گاز داریم:
مهمترین مشکل، ذخیرهسازی برق است. تقریبا تولید و مصرف برق باید همزمان باشد چرا که برق به سختی و با هزینه بالایی ذخیرهسازی میشود. اما این تمام مشکلات نیست. اینجا است که میرسیم به بخش دوم این متن یعنی افزایش قیمت فلزات.
در صورتی که این متن برای شما مفید بود و خواهان ادامه آن بودید لایک کنید و داخل کامنتها اطلاع بدهید تا قسمت دوم آن را هم بنویسم.
خلاصه: دو دهه سرکوب قیمت کامودیتیها (خصوصا نفت و گاز) منجر به کاهش سرمایهگذاری در آنها شده است. این مساله در کنار افزایش شدید تقاضا به خاطر بازگشایی اقتصادهای بزرگ پس از کرونا، مشکلات زنجیره تامین، درگیریهای ژئوپلیتیک، افزایش شدید دلار در اقتصاد جهانی، افزایش تقاضا از طرف چین، هند، آفریقا و...، عدم سودآوری نفت شیل آمریکا و کاهش ظرفیت تولیدی اوپک تصویر تیرهای از آینده انرژی جهان ترسیم کرده است.
افزایش قیمت نفت و گاز منجر به افزایش قیمت کودهای شیمیایی، کاهش تولیدات کشاورزی، افزایش قیمت حمل و نقل و باز هم افزایش قیمت مواد و غذا خواهد شد. در نتیجه امنیت غذایی جهان را تحت الشعاع قرار میدهد. همچنین تغییرات اقلیمی، کمبود آب و سایر مشکلات که از سالها پیش شروع شدهاند، امنیت غذایی را بیش از پیش تهدید میکند. در واقع همین امروز هم قیمت بسیاری از مواد غذایی در جهان افزایش یافته است و حدس میزنم که این افزایش ادامهدار خواهد بود.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani