پس از آنکه لایو پسربچه ۱۴ ساله با آن به اصطلاح «شاخ مجازی» را دیدم چندین سوال در ذهنم رژه میرفت. اینکه چگونه میتوان از این قضیه جلوگیری کرد؟ خود پسرک میگوید جمهوری اسلامی مسبب آن شده است که وی چنین اعمالی را انجام دهد. اما آیا واقعا در صورتی که آزادی وجود داشت همین پسر بچه میتوانست با کسی رابطه جنسی داشته باشد؟ آیا اساسا چنین کاری برآمده از عقدههای درونیای که وی مدعی است، بوده؟ یا اینکه چیزی مهمتر و بزرگتری پشت این قضیه نهفته است؟
بگذارید ابتدا به این سوال بپردازیم که چرا این خانم (و خانمهای شبیه وی) به عرضه اندام خود میپردازند و تا جایی که اینستاگرام محتوا را جنسی تشخیص نداده است آن را ادامه میدهند؟ جواب ساده است. پول.
کسانی که هنر خاصی بجز ارائه اندام خود ندارند و از طرفی با همین ارائه اندام میتوانند چندین برابر یک مهندس درآمد داشته باشند، چرا چنین نکنند؟ در دنیای سرمایهداری باید همه چیز سرمایهای (capitalized) شود. تکیه کلام سرمایهداری این است: «هرچیز قیمتی دارد». یادم است در دوران دبیرستان، بعضی افراد چالشهای عجیب و غریبی طرح میکردند. به عنوان مثال: «اگر فلان قدر بهت پول بدن حاضری فلان کار رو انجام بدی؟» جواب عموما منفی بود چون میدانستیم قرار نیست چنین پولی پرداخت شود پس چرا باید خود را سبک میکردیم؟ (اگرچه عدهای با صداقتی کودکانه جواب مثبت میدادند)
این سوال در دل خود مفهوم عمیقی به نام «سرمایهای کردن» را دارد. این تفکر که در این دنیا با داشتن پول کافی میتوان هرچیزی را خرید، در ناخودآگاه افراد رسوخ کرده است و متاسفانه همین امروز نیز همین است. این نگرش سرمایهای سازی در تمام شئونات اجتماعی ما دیده میشود. دختری که از زیبایی ظاهری خوبی برخوردار است به دنبال پسری ثروتمند میرود. پسران ثروتمند نیز عموما به دنبال در اختیار گرفتن دختران زیبا میروند. تا جایی که میتوان الگوریتمهایی برای قیمت گذاری بر روی زیبایی زنان (و تا حدودی مردان) ایجاد کرد.
در واقع رسانه (اعم از سینما، تلویزیون، ژورنالها و شبکههای مجازی) نوع خاصی از زیبایی را تبلیغ میکنند. زیبایی تیپیکال در این رسانهها عموما دختری است که صورتی گرد، اندامی ظریف، برآمدگیهایی در بعضی نقاط بدن، سفید پوست (نه رنگ پریده بلکه کمی قهوهای)، ترجیحا بلوند با چشمان رنگی. این تصویر ایدهآلی است که از یک زن در رسانهها تبلیغ میشود. (میتوانید اکثر سلبریتیهای معروف از آدری هیپبورن تا امبر هرد را با این توصیفات مقایسه کنید)
هر چند این قضیه در مورد مردان نیز صادق است. مردها نیز باید زیبایی خاصی برای عرضه داشته باشند اما از طرفی چون در این بازار (به صورت تاریخی) مردها خریدار بودهاند، میتوان متصور بود که مردی ثروتمند اما زشت (و حتی پیر) بتواند زنی زیبا را بدست آورد اما تقریبا نمیتوان انتظار داشت مردی ثروتمند، جوان و زیبا، به دنبال زنی زشت یا حتی معمولی باشد مگر در صورتی که زن از کرامات اخلاقی بالایی برخوردار بوده و مرد نیز کاملا از طبقه و طرز فکر سرمایهداری دور باشد. (که این استثنائات خارج از موضوع بحث ما است)
پس در این طرز فکر همه چیز باید سرمایهای شود. زیبایی زن، روابط جنسی، ازدواج، طلاق، بچه دار شدن، استخدام و... همگی باید سرمایهای شوند. یک زن زیبا میتواند در شغل خود موفقتر باشد، با فرد ثروتمندتری ازدواج کند، مهریه بالاتری طلب کند و حتی راحتتر طلاق بگیرد چرا که میداند زیبایی اش در بازار هنوز خریدار دارد. شاید در آینده بتوان الگوریتمی تعبیه کرد و زیبایی تیپیکال زنان موفق را (خصوصا در غرب) با موضوعاتی که بالا گفته شد مقایسه کرد. قطعا نتایج جالبی به دست خواهد آمد.
با این مقدمه نسبتا طولانی به سراغ لایو مذکور میرویم. در لایو به نظر میرسد زن از کاری که کرده ناراحت است. اما آیا میتوان به چنین ناراحتیای اعتنا کرد؟ مسلما نه. برای این زن و افراد مشابه وی اساسا چنین موضوعاتی مطرح نیست. این زن به دنبال آن است که پول در بیاورد. عدهای به اشتباه تصور میکنند با دیدن ویدیوها و لایوهای اینستاگرامی این افراد، هیچ هزینهای پرداخت نمیکنند. اما هزینهای که شما پرداخت میکنید بسیار بیشتر است. شما وقت، عمر و توجه خود را هزینه میکنید که بسیار مهمتر از پول است. این افراد نیز از طریق همین وقت و توجه شما کسب درآمد میکنند. درآمدی که بعضا تا ماهانه چند میلیارد تومان نیز میرسد.
پس نمیتوان انتظار داشت با چنین لایوهایی، این افراد منقلب شده و کار خود را رها کنند. به دو دلیل اول آنکه این بدننمایی صرفا برای پول است و خود این افراد میدانند بقیه افراد صرفا برای نظربازی آنها را میبینند و دوم آنکه این افراد هنر دیگری ندارند. عموما تنها منبع درآمد این افراد (که کم هم نیست) همین عرضه عمومی اندام است.
دو راهکار عمده برای جلوگیری از این اتفاقات وجود دارد. (البته مطمئنا بیشتر از این دو راهکار است اما این دو راهکار به ذهن من میرسد) یکی از این دو راهکار سادهتر و یکی دیگر سختتر است.
اول برخورد قهری با این پدیده است. حمله به پیجهای اینستاگرامی، بستن آنها، بگیر و ببند و... است. همچنین میتوان برای جلوگیری از سودآوری چنین پدیدههایی با شرکتهایی که به این افراد تبلیغات میسپارند برخورد کرد. اما این راه چندان تاثیرگذاری ندارد. چراکه با بسته شدن یک پیج جا برای باز شدن هزاران پیج دیگر باز میشود. پیجهایی که حالا دیگر حتی در ایران هم نیستند. بستن اینستاگرام هم چاره کار نیست چرا که به اعتراف همان پسربچه وی در گوشی تلفن همراهش هزاران فیلم بدتر از آنچه در اینستاگرام یافت میشود، دارد. همچنین عدم اجازه دادن به این پیجها برای تبلیغ بعضی شرکتها عملا غیرممکن است چرا که اولا این پیجها معمولا یا تبلیغ پیجهای دیگر را میکنند یا تبلیغ سایتهای غیرمجاز مانند شرطبندی و... اما میتوان از تحریمهای آمریکا آموخته و نوعی مجازات ثانویه برای شرکتهایی که تبلیغات خود را به پیجهایی که توسط این پیجها پروموت میشوند در نظر گرفت.
به عبارت سادهتر شرکت معروف و رسمی الف تبلیغات خود را به پیج اینستاگرامی ب میسپارد. پیج ب به خودی خود محتوای غیرمجاز تولید نمیکند اما توسط پیج جیم که آن پیج محتوای جنسی تولید کرده، پروموت شده است. حال اگر شرکتی تبلیغات خود را به پیج ب بسپارد مقداری از هزینهاش برای تبلیغ پیج ب به حساب دارنده پیج جیم وارد میشود. اگر برای چنین اتفاقی جریمهای در نظر گرفته شود میتواند تاحدودی از درآمدزایی پیجهای غیرمجاز جلوگیری کند.
دومین راهکار تغییر نگرش مردم و جلوگیری از سرمایه سازی است. قاعدتا این راهکار بسیار مشکلتر است آن هم در دورانی که همه چیز با پول سنجیده میشود. اما مگر شعار اصلی انقلاب اسلامی غیر از این بود؟ از زمانی که انقلاب اسلامی در جهتی خلاف مدرنیته و در روزگار «مرگ خدا» به بار نشست، تا زمانی که مسئولین جمهوری اسلامی حرف از حل شدن در نظم جهانی میزنند تنها چهل سال گذشته است. چهل سالی که در آن پارادایم جهانی تغییر بسیار زیادی داشته است و میتوان گفت بیش از ۵۰ درصد این تغییر برآمده از پایداری جمهوری اسلامی است. اما امروز میبینیم که گاو را پوست کنده و به دمش رسیده اما کار را تمام نمیکنند.
این اتفاقا عمدتا به خاطر ضعف گفتمان صورت پذیرفته است. به این دلیل که جزمگرایی پس از جنگ مانع آن میشد که افراد بتوانند نظرات نو و جدید داشته و آن را بروز دهند. اما امروز این ضعف گفتمان خود را در سایر شئونات جامعه نشان داده است.
اگر میخواهیم جامعهای سالمتر داشته باشیم، اگر میخواهیم دیگر شاهد چنین رویدادهایی نباشیم باید به کودکان خود بیاموزیم که عزت نفس داشته باشند. سرمایه سازی از عدم عزت نفس میآید. هنگامی که فرد احترامی برای خود قائل نیست، هنگامی که به راحتی به خود فحاشی میکند، هنگامی که حاضر است برای دیده شدن خود را در معرض دید دیگران بگذارد، هنگامی که در ذهنش چیزی برای ارائه ندارد، هنگامی که راه درست زیستن را به آنها یاد ندادهاند، هنگامی که آموزش صحیح جنسی ندیده است، هنگامی که از خطرات ناشی از چنین کاری آگاه نیست، هنگامی که زن برای کسب درآمد حاضر است به هرکاری تن بدهد. تمام اینها از نوع نگاه اشتباه به جهان ناشی میشوند.
آن پسرک، جمهوری اسلامی (بخوانید عوامل بیرونی) را مقصر میداند. حرفش درست است اما نه از زاویهای که به آن نگاه میکند. قطعا مسئولین مقصر هستن اما نه از آن جهت که آزادی بیشتری در اختیار مردم قرار نداده است. چه آنکه میبینیم در کشورهایی به مراتب آزادتر باز هم چنین مشکلاتی (حتی با شدت بیشتر) وجود دارد. این پسرک حتی اگر در آزادترین جامعه (از نظر جنسی) زندگی میکرد باز هم نمیتوانست در مارکت لوازم جنسی شریک مناسبی پیدا کند. هم به خاطر شرایط سنی و هم به خاطر شرایط خود بازار که چنین افرادی را به خود راه نمیدهد.
اما مسئولین مقصر هستند به دلیل آنکه آموزش صحیحی به وی ندادهاند. به این شخص عزت نفس داده نشده است. سایر کشورها و فرهنگها چنین چیزی را نیاز ندارند چون آنها عزت نفس را در پول میبینند اما برای آنکه بتوانیم از دام سرمایهسازی هرچیزی رها شویم باید به افراد عزت نفس بدهیم باید آنها خود را جزوی از چیزی مهم بدانند و متوجه باشند که با چنین کارهایی در حق آن رویای بزرگ خیانت میکنند.
چندی پیش یکی از کارشناسان شورای عالی انقلاب فرهنگی با بنده تماس گرفت. بنده به ایشان گفتم مشکل فرهنگ ما آن است که به جای اینکه به فرزندانمان بگوییم چگونه مانند پیامبر (ص) فکر کنند، میگوییم پیامبر (ص) چه کرد. تقریبا همه ما غزوات پیامبر را میدانیم، تاریخ صدر اسلام را حداقل تا واقعه عاشورا کمابیش بلد هستیم. اما این موضوع باعث اتفاقی میشود که به آن تاریخی کردن دین میگویند. دین را تنها یک واقعه تاریخی میکند که هیچ دخالتی در زندگی ما ندارد. پیامبر (ص) تنها یک فرد اخلاقی است که توصیههای اخلاقی داشته است. مثل بودا، کنفسیوس، کانت و دیگران. چنین آموزش اشتباهی است که جای را برای ظهور و بروز تفکرات منحطی مانند «اسلام رحمانی» باز میکنند.
اگر قرار است در جامعه تغییر نگرش ایجاد شود باید این تغییر ابتدا در ذهن مسئولین رخ دهد. که بدانند آنچه پیامبر (ص) انجام داد اگرچه مهم است اما مهمتر از آن آنچه پیامبر (ص) به آن میاندیشید است. تفکر پیامبرگونه در جامعه آن چیزی است که به آن نیاز داریم. قاعدتا قرار نیست تمام مردم به گوشهای نشسته و به دعا و عبادت مشغول شوند. بلکه قرار است بدانند هر آینه در کاری که میکنند پیامبر چگونه میاندیشید؟
به جای آنکه به کودکان خود بگوییم حدیث کسا، حدیث منزلت، حدیث غدیر خم و... را حفظ کنند. به آنها بگوییم پیامبر در مدیریت مالی چگونه عمل میکرد. به آنها بگوییم پیامبر در مورد حقوق پدر و مادر چه گفته است. به آنها بگوییم پیامبر در مورد حقوق فرزند چه گفته است، به آنها بگوییم پیامبر در مورد حکومتداری چه نظراتی داشته است، به آنها بگوییم پیامبر در مورد وظایف اخلاقی و اجتماعی هر فرد چه نظراتی داشته است و...
اما در مدرسه معلمهای دینی، عموما افرادی عبوس بودند که عادت داشتند سوالاتی مشکل طرح کنند و گویی قسم خورده بودند هرطور شده دانش آموزان را از دین دلزده کنند. در حالی که چنین دروسی از نظر من حتی نباید مورد سنجش قرار بگیرند.
متاسفانه بعید به نظر میرسد که در این دوران اتفاقی رخ بدهد اما امیدوارم در آینده با اصلاحات ساختاری در نظام آموزش کشور و همچنین شکلگیری بهتر رسانهها شاهد کاهش این اتفاقات باشیم. آقای آذری جهرمی که به تازگی به جمع ویرگول پیوسته است به سرعت گفتند قرار است با تیمی از مشاوران به حضور خانواده این پسر برسند. خطاب به ایشان و سایر وزرا و مسئولین عرض کند که این تنها یک نمونه کوچک از آنچه در کل رخ میدهد است. به جای صحبتهای پوپولیستی اقدامی اساسی و ریشهای انجام بدهید. رصد منابع درآمدی این پیجها، رصد سایتهای شرطبندی، جلوگیری از واریز وجه به حساب سایتهای شرطبندی و... اینها کارهایی نیست که نتوان انجام داد. امیدوارم طوری نشود که با بی مبالاتی شما، اینستاگرام نیز به بلای تلگرام دچار شده و هزاران شغل دیگر از بین برود.