هیچوقت نفهمیدم چرا یک عده از نقد و قضاوت شدن فراری هستند. در فضای مجازی پر است از جملات قصاری مانند این:
تا وقتی با کفش های راه نرفته ای راه رفتنم را قضاوت نکن.
اما کسی نمی گوید شاید واقعا دارم اشتباه راه می روم. (یا راه را اشتباهی می روم). در این نوشته قصد دارم دلایل، فواید و مضرات نقد و قضاوت را در فضای مجازی بشمارم.
دلایل قضاوت:
مردم برای فرار از حقیقت به مجازی کشیده شدند برای فرار از قضاوت های آن. در مجازی می توانند هرکسی باشند. می توانند آدم مهمی باشند. می توانند معروف باشند می توانند زیبا باشند می توانند لاغر باشند. آنقدر این زندگی دوم برایشان جذاب است که گاهی در آن غرق می شوند و فرق حقیقت و مجاز را نمی دانند. فضای مجازی تبدیل به حقیقت زندگی آنها می شود. اما دریغ از آن که هرچقدر این فضا مجازی تر باشد قضاوت ها تند تر و نقد ها به تخریب نزدیک تر می شوند. اما چرا؟ چرا فضایی که قرار بود برای فرار از قضاوت ها باشد نه تنها آن را برطرف نکرد بلکه باعث تشدید آن شد؟
آیا تا بحال اتفاق افتاده است هنگامی که می خواهید وارد آسانسور شوید فردی به شما تنه بزند یا عمدا از شما جلو بزند؟ آیا همان لحظه به چشم های او نگاه می کنید و به او فحاشی می کنید؟ بعید است چنین کنید.
حال بگذارید فاصله را بیشتر کنیم. سوار ماشین هستید و ماشین دیگری ناگهان جلوی شما میپیچد و وارد مسیر فرعی می شود. واکنش شما چگونه است؟ معمولا بوق ممتد می زنید و ممکن است سرتان را بیرون ببرید و چند فحش نثار خانواده ای کنید که چنین فردی را تربیت کرده است.
بیایید باز هم فاصله را بیشتر می کنیم. شما در جایی نشسته اید و صفحات مجازی را بالا و پایین می کنید. ناگهان به صفحه ای می رسید که دو نفر سر قضیه ای ساده به یکدیگر فحاشی می کنند (برای این که متوجه شوید چقدر این دلایل می تواند ابتدایی باشد می توانید به این سایت و بخش مطالب کاربران مراجعه کنید) اما چرا؟
اگر دوست ما شعری نوشته باشد یا عکس تازه ای از خودش گرفته باشد و آن را نشان ما دهد در تعریف از آن چیزی کم نمیگذاریم. اگر همان عکس یا شعر را به صورت خصوصی برای ما ارسال کند می توانیم مشکلاتش را به راحتی گوشزد کنیم و احتمالا زیاد از آن تعریف نکنیم و در نهایت اگر همان عکس را در جایی ارسال کند که بتوانیم به صورت ناشناس برایش کامنت بگذاریم احتمالا از تخریبش فروگذار نکنیم. (البته ممکن است چنین اتفاقی رخ ندهد چراکه ممکن است شعر یا عکس واقعا زیبا باشد)
دو دلیل عمده برای چنین رویکردی وجود دارد:
اول اینکه فضای مجازی ارتباط انسانی را حذف می کند و ارتباط مکاتبه ای را جایگزین آن می کند. کلمات احساس ندارند و این حقیقتی است که نمی توان انکار کرد. هیچ چیز جایگزین ارتباط واقعی نمی شود. حتی اگر به جای متن، صدا رد و بدل کنید یا به جای صدا تماس تصویری برقرار کنید باز هم جای تماس بدنی و واقعی را نمی گیرد. هنگامی که این تماس قطع شد شما دیگر با یک انسان طرف نیستید بلکه با یک تصویر یا چند کلمه یا در بهترین حالت یک صدا طرف هستید. این قطع ارتباط به شما این اجازه را می دهد که بی پروا تر و بدون ملاحظات انسان گرایانه حرفتان را به مخاطب بگویید. همچنین هرچقدر این فضا شما را نامرئی تر کند و ردگیری شما مشکل تر باشد بی پروایی شما نیز بیشتر خواهد شد. هیچکس در ویرگول تبلیغ علیه کشور یا تهدید علیه امنیت ملی نمی کند همچنین هیچکس در فیس بوک یا توییتر تبلیغ فروش مشروبات الکلی یا مواد مخدر نمی کند چرا که هرکدام سطح مشخصی از نامرئی بودن شخصیت و ردگیری فرد را شامل می شوند که در موارد یاد شده نمی گنجد اما در فضایی (مانند دارک وب یا حتی تا حدودی تلگرام) چنین محدودیت هایی وجود ندارد و تمام این اتفاقات رخ می دهد.
دوم اینکه همه تصور می کنند صادق تر از دیگران هستند. هیچکس در فضای مجازی کاملا صادق نیست. بیشترین دروغ در مورد تجربیات، علایق و ظاهر گفته می شود و کمترین دروغ ها در مورد سن و جنسیت اما حتی در مورد سن و جنسیت نیز صداقت صددرصد وجود ندارد (احتمالا جوک هایی در مورد این قضیه شنیده اید). ولی مشکل اصلی آنجاست که افراد بلا استثنا تصور می کنند صادق تر از دیگران هستند. ممکن است این برداشت به این دلیل باشد که ما افرادی را که با آنها در ارتباط بودیم را در قالب یک انسان می بینیم و تصور میکنیم تمام آن دروغ ها را در واقع یک نفر گفته است. در هرحال این تصور اشتباه به ما این امکان را می دهد که در فضای مجازی بیشتر به دنبال قضاوت افراد باشیم چرا که اعتقاد داریم همگی مشغول فریب اند و ما صادق ترینیم.
خیلی ساده است. نقد منطقی و قضاوت احساسی است. هنگامی که شما کسی یا چیزی را نقد می کنید می توانید بگویید به این علت و از این منظر این چیز درست نیست. اما هنگامی که کسی را صرفا قضاوت می کنید دلیلی برای اینکار ندارید (البته اینجا منظور از قضاوت، همان مفهومی است که در بین عوام باب شده است ومن به آن قضاوت بی فکر اطلاق میکنم.)
پیشتر در نوشته ای گفته بودم کسی که نقد میکند اما راهکاری ارائه نمی دهد کلاهبردار است. اینجا میخواهم کمی نظرم را معتدل کنم. نقد لزوما نباید با راهکار همراه باشد. اما باید منطقی باشد. یعنی شما باید بتوانید حداقل از یک منظر از نقدی که می کنید دفاع کنید.
قطعا در دنیایی که زندگی می کنیم قضاوت به وفور یافت می شود. افرادی که از نوع لباس پوشیدن تا نوع راه رفتن و غذا خوردنت را زیر سوال می برند و در فضای مجازی نیز از زیر تا بالا را قضاوت می کنند. یادم است کسی از من پرسید تو که اینقدر حزب اللهی! هستی چرا ریش نداری. یا دیگری می گفت مگر حزب اللهی هم کمیک میخواند و فیلم میبیند؟ و به من لقب مسلمان سانتی مانتال داد (مدارک در همین ویرگول موجود است) باری خوشبختانه از نظر قضاوت چیزی کم نداریم اما چیزی که کم است نقد است. در ویرگول دوستان خوب زیادی دارم که لطف میکنند و مطالبم را می خوانند و عموما تعریف میکنند. از تمام آنها متشکرم و مطمئنم این تعاریف من باب تعارف نیست بلکه اعتقاد قلبی آنهاست اما چیزی که باعث پیشرفت می شود انتقاد است. بنده به شدت می خواهم به نقد کشیده شوم تا بتوانم روز به روز پیشرفت کنم.
البته شاید در همان زمان جوابی بدهم و فرد منتقد تصور کند که "نرود میخ آهنین در سنگ" اما قطعا و حتما این انتقادات باعث تغییر رویه خواهد شد. زمانی که کسی را به چالش می کشید، درصورتی که استدلال شما قوی باشد حتی اگر فرد در آن لحظه نشان دهد که قانع نشده است باز هم در اعماق ذهنش نسبت به آن قضیه مشکوک است. اساسا روند تغییر انسان دفعی نیست بلکه تدریجی است.
پس لطفا بنده را نقد کنید و هر نقطه نظری دارید بفرمایید...
(البته نه فقط اینجا بلکه هرجا که من را دیدید می توانید)