با تغییرات روز افزونی که در جوامع جهانی رخ میدهد، ما شاهد تغییر در پارادایمهای اجتماعی در کشور نیز هستیم که این تغییرات نیازمند تغییر در سبک نگرش به مقولههای اجتماعی نیز هست. یکی از این مقولهها که متاسفانه در کشور ما به ندرت مورد توجه قرار گرفته است، مقوله اقتصاد سکس است.
در واقع سکس یکی از مهمترین مقولههای اجتماعی است و به همین خاطر هم هست که در دین اسلام به این مقوله توجه ویژهای شده است، به طوری که عدهای به اشتباه (و البته برای تخطئه اسلام) میگویند دین اسلام عمدتا بر مساله سکس تمرکز کرده است.
با این حال، عدم توجه به چنین موضوع مهمی قطعا باعث میشد که اسلام کمبود جدی داشته باشد. همچنین به دلیل همین اهمیت باید نگاه به مقوله سکس و اقتصاد سکس بازنگری شده و نقشه راهی تدوین گردد.
در شهود اولیه تصور بر این است که در مقوله سکس، کسی که دست بالا را دارد مرد است و سکس عمدتا توسط مردان هدایت میشود. با این حال مطالعات خلاف این شهود را نشان میدهد. در واقع مطالعات نشان داده است که اتفاقا زنان هستند که سکس را پیش میبرند. در یک مطالعه از زنان و مردان پرسیده شده است پس از چند قرار ملاقات میتوان انتظار داشت که به رخت خواب بروید؟ طبیعی است که مردان عدد کمتر و زنان عدد بیشتری را بگویند اما عدد واقعی نزدیک به عددی بود که زنها اظهار کرده بودند.
این نشان میدهد که برخلاف شهود اولیه، سکس عمدتا توسط زنان هدایت میشود. بنابراین اگر دیدگاه کالامحور را در نظر بگیریم و سکس را نوعی کالا بدانیم، عرضه سکس عمدتا توسط زنان است.
پیشتر گفتهام که ازدواج بیش از آن که یک مقوله مذهبی باشد، یک مقوله اجتماعی است. در واقع میتوان گفت ازدواج نوعی قرارداد اقتصادی میان زوجین برای عرضه کالای سکس است و از آنجایی که در گذشته بیشتر قراردادها توسط نهاد مذهب انجام و اجرا میشد، این توهم به وجود آمده است که ازدواج یک امر مذهبی است و نه اجتماعی.
همچنین عرضه سکس توسط زنان است که فاحشهگری را ایجاد کرده است. فاحشهگری از گذشته تا امروز دیدی منفی در جامعه ایجاد کرده بود. چرا که فاحشهها قدرت چانهزنی زنان را کاهش میدادند. چنین مسالهای در جهان امروز نیز بروز بیشتری دارد. زنان جوان که اینبار نه تحت لوای فاحشهگری بلکه تحت لوای آزادی جنسی اقدام به عرضه جنسیت خود میکنند، همان کارکردی را دارند که فاحشهها در سالهای پیش داشتند. حتی این زنان از فواحش نیز برای اقتصاد سکس خطرناکتر هستند. چرا که انگیزهها اینبار تنها مادی نیست اما کارکرد یکی است. اگر در گذشته زن برای حفظ شوهر خود باید با یک زن نسبتا مسن که از نظر مخفی بودن رابطه زناشویی شرایط خوبی ندارد، رقابت کند، اینبار باید با زنی رقابت کند که سالها از خودش جوانتر است و حتی ممکن است بتواند رابطه زناشویی را در خفا حفظ کند.
مخفی بودن رابطه زناشویی از این جهت مهم است که مردها علاقهای به صحبت در مورد رابطه زناشویی اصلی خود ندارند و نمیخواهند مردان دیگر در مورد آن خیالپردازی کنند. موضوعی که البته امروز در حال کمرنگ شدن است.
نگاه بازاری به مقوله سکس، منجر به آن شده است که این مقوله از یک تابو به یک کالا تبدیل شود. قبل از مدرنیته، سکس در میان مردان با نوعی تقدس همراه بود. (همین امروز نیز تا حدود زیادی همین گونه است) هیچکس دوست نداشت در مورد سکس با همسرش در میان جمع مردان صحبت کند. با این حال، در مورد زنان مساله متفاوت بود. زنان از آنجایی که عرضه کننده سکس بودند (و هستند) هیچ ابایی از گفتگو در مورد آن نداشتند. در واقع گفتگو در مورد سکس بین زنان منجر به بهبود روابط زناشویی میشد چرا که میتوانستند مشکلات خود را متوجه شده و امور را اصلاح کنند.
با این حال، با بازاری شدن سکس، تابو و تقدس سکس شکسته شد و لاف و گزاف در مورد آن در میان مردان بالا گرفت. این مساله خود مقوله را به نوعی انحراف کشاند. سکس پیش از مدرنیته صرفا کارکردی اجتماعی-خانوادگی داشت اما باز شدن باب صحبت در مورد سکس در میان مردان، آن را شخصیتر کرد. حال سکس دیگر یک مقوله اجتماعی نیست بلکه بیشتر مقولهای است که مردانگی مرد را نشان میدهد. البته باید توجه داشت این صحبت کردن منحصر به سکس خارج از روابط زناشویی است. در روابط زناشویی همچنان آن حرمت حداقل در بیشتر خانوادهها برقرار است اگرچه این مساله نیز در حال خدشهدار شدن است.
یکی دیگر از مشکلاتی که بازاری شدن سکس به همراه میآورد، تفکرات منحرف است. کاری که بازار با هر محصولی که واردش شود میکند، این است که آن محصول را به بخش های مختلف برای سلایق مختلف تقسیم میکند. در واقع بازار به دنبال متنوع کردن است و این متنوع کردن هیچ حد و غایتی ندارد. هنگامی که مقوله سکس وارد بازار شد، دیگر منحرف دانستن تفکرات و تمنیاتی مانند همجنسگرایی، پدوفیلی، ترنس جندر و... بی معنا است. شاید عدهای که با همجنسگراها نوعی همدردی دارند، قرار گرفتن نام پدوفیلی و همجنسگرایی را نوعی مغالطه بدانند، با این حال هنگامی که سکس وارد بازار شد، نه همجنسگرایی میتواند انحراف باشد و نه پدوفیلی و نه حتی بردههای جنسی. تنظیمکنندگان بازار در نهایت مجبور خواهند شد تمام انحرافات جنسی را پذیرفته و آنها را به رسمیت بشناسند.
به طور خاص تجاوز و داشتن تفکرات تهاجمی در زمینه سکس که عمدتا با صنعت پورنوگرافی هدایت میشود، ریشه در همین بازاری شدن سکس دارد. در هر مارکتی منابع به شیوهای نسبتا نابرابر توزیع میشود. بیایید تصور کنیم در مارکت سکس، توزیع منابع استاندارد است (که در واقع ابدا اینگونه نیست). در توزیع استاندارد بخش مهمی از افراد در وسط قرار میگیرند، اما بخشی دیگر در دو سر طیف قرار میگیرند. یعنی کسانی که از مارکت هیچ بهرهای نمیبرند و کسانی که بهره بسیار زیادی می برند. بازاری شدن سکس منجر به آن میشود که عدهای با کمترین بهرهمندی از مارکت سکس، به صورت تهاجمی اقدام به برطرف کردن نیازهای جنسی خود کنند. این نقطهای است که تجاوز آغاز میشود.
توجه کنید که تجاوز تنها به معنای سکس علیرغم میل شریک جنسی (چه مرد و چه زن) نیست. بلکه تجاوز به معنای آسیب رساندن و داشتن اقدامات تهاجمی در سکس نیز هست. مردی که تحت تاثیر صنعت پورنوگرافی، خواستههای عجیب از همسر یا شریک جنسی خود دارد و زن نیز علیرغم میل باطنی به خواسته مرد تن میدهد، در حال تجاوز است.
البته تنها نمود بازاری شدن سکس، صنعت پورنوگرافی نیست (اگرچه منتهی الیه ابتذال سکس است). عرضه اندام نیز (چه توسط زن و چه توسط مرد) هرکدام به خودی خود در راستای بازاری شدن سکس است. زنی که کنار تایر خودرو عکس میگیرد تا فروش بالاتری کسب کند، چیز زیادی در مورد کیفیت تایر به خریدار نمیگوید، اما با بازاری کردن سکس و عرضه اندام، به نوعی تصورات منحط را در خیال مردان برقرار کرده و نوعی لذت را با خرید آن تایر همراه میکنند.
این مساله در مورد مردان نیز صادق است. در واقع در سالهای اخیر مقوله عرضه اندام به مردان نیز سرایت کرده است. این مساله نیز در راستای همان بخشبندی بازار است. همانطور که گفته شد، تنوع در بازار هرگز پایانی نخواهد داشت. این توجه به مقوله اندام مردان منجر به آن شده است که بازار تقاضای سکس رقابتیتر شود. رسانهها معمولا نوع خاصی از اندام و چهره را به عنوان اندام و چهره جذاب معرفی میکنند و این اندام نیز قاعدتا در افراد خاصی پیدا میشود. بنابراین در بعضی بخشهای پرطرفدار بازار سکس با کمبود عرضه و بالا بودن تقاضا مواجه میشویم. این مساله منجر به افزایش قیمت کالای سکس و همینطور رقابت بالا بر سر دریافت خدمات میشود.
در طرف دیگر زن نیز توانایی انتخاب دارد و در این بازار کسی برنده خواهد شد که یا پول بیشتری پرداخت کند یا اندام موجهتری داشته باشد. مشکل این است که از آنجایی که ساخت اندام کاری به مراتب سختتر از پرداخت پول است، مردی که اندام و چهره موجه یا مورد پسند زن ندارد، باید پول بسیار بیشتری پرداخت کند تا بتواند خدمات مد نظر را دریافت کند. به همین خاطر میتوان گفت بدنسازی نوعی سرمایه گذاری در بازار سکس است.
همچنین با ظهور پلتفرمهای مجازی، شاهد منابع درآمدی متنوعتری از مقوله سکس هستیم. جذابیت سکس منجر به آن شده است که افراد به فکر درآمدزایی با به نمایش گذاشتن سکس باشند. این مساله حتی منجر به آن شده است که تقدس و تابویی که در مقوله مسایل زناشویی در بین مردان بود خدشهدار شود. مردان با نمایش زنان خود، درصدد درآمدزایی از این محلها کردند. مردانی که در اینستاگرام زنان خود را به نمایش میگذارند یا به همراه آنها اقدام به تولید محتوا میکنند، در راستای بازاری کردن سکس اقدام میکنند.
همین مساله نوعی عقده در میان نوجوانان ایجاد کرده است. مشاهده موفقیت دختران و پسران نوجوان از محل عرضه جنسیت، باعث شده است که عقده حقارت و عدم وابستگی به اندام در میان دختران و پسران نوجوان ایجاد شود. این مساله نوعی مواجهه روانی بین «من با بدن من» ایجاد کرده است که محل بحث آن اینجا نیست. اما به طور خلاصه میتوان گفت که نوجوانان با آزردگی از بدن خود دیگر نمیتوانند خود را قبول کنند. به همین خاطر در صدد تخریب خود برمیآیند تا چیز جدیدی بسازند. به وجود آمدن شخصیتهایی مانند «سحر تبر» نوعی افراطی از چنین موضوعی است. همچنین تتوهای افراطی و تغییر شکل ظاهری بدن نیز در راستای همین موضوع است که فرد توانایی پذیرش بدن خود را ندارد.
در طرف دیگر پلتفرمهای مجازی، باعث شدهاند که تجاوز دیگر محدود به تجاوز جسمی نباشد و تجاوز کلامی با فاصله اولین شکل از تجاوز شود. ظهور مقولهای به نام «هیتر (Hater)» در همین راستا است. در واقع اینجا نیز نوعی توزیع استاندارد شکل گرفته و برخی از افراد که خارج از بازار سکس هستند (یا حتی داخل آن هستند اما از نظر روحی ارضا نشدهاند)، این بار به جای آن که تجاوز را به صورت جسمی انجام دهند، در محیط کاملا ناشناس پلتفرمی، اقدام به توهین و تخریب فرد عرضه کننده سکس میکنند.
مساله تنوع در بازار سکس آنقدر مفصل است که میتوان این لیست را تا بی نهایت ادامه داد، زیرا هماطور که گفته شد، کار بازار این است که تنوع را بینهایت میکند. پدیدههایی مانند حراج بکارت، شوگر ددی و شوگر مامی، انحرافاتی مانند بردههای جنسی و... همگی در اثر نگاه بازاری به سکس ایجاد میشود. بعلاوه همانطور که گفته شد، چنین اقداماتی برخلاف مزیت زنان در اقتصاد سکس است. چرا که جذابیت دارایی آنها در بازار را کاهش میدهد. همانطور که دیده میشود، دیگر کمتر مردی حاضر است قرارداد اجتماعی اصلی برای دریافت کالای سکس را امضا کند، چرا که با امضای این قرارداد، خود را از مواهب متنوعی که در بازار سکس وجود دارد، محروم خواهد کرد. بنابراین دارایی زنان به طور مداوم بیارزشتر و بیارزشتر میشود.
بازار یکی از ابزارهای کارآمد در دستان بشر است با این حال، باید قبول کرد که برخی از کالاها نباید داخل بازار عرضه شوند. همچنین باید قبول کرد که از منظر فرهنگی ما حداقل در دوره کنونی فرهنگ ساز نیستیم بلکه فرهنگپذیر هستیم. مدرنیته یک مقوله از آن خود کننده است و هرکس و هرچیزی را در بر میگیرد و از آن خود میکند.
با این حال، باید مدرنیته را از آن خود کرد و پیش از آن نمیتوان امیدی به تغییر فرهنگ سکس داشت. در وهله اول باید فرهنگ نوین سکس ایجاد کرد. این فرهنگ ضمن پذیرفتن مقوله سکس و نیاز مهمی که انسانها دارند، آن را چارچوبمند میکند.
به عنوان مثال سالها ترویج ازدواج زودهنگام هرگز به نتیجه نرسیده است. دلیل این امر آن است که شما نمیتوانید در جامعهای که مدام تبلیغ تنوع میشود و حتی مذهبیترین خانوادهها باز هم مسائل مالی را مهمترین مساله و زیبایی دختر را با قابل تبدیل به پول (تحت عناوینی مانند شغل، سرمایه و ...) میدانند، اقدام به تبلیغ ازدواج زودهنگام کنید.
همچنین بازاری شدن سکس و ایجاد نوعی تروما در میان مردان، باعث شده است که ازدواج به معنای عدم استقلال زن (و حتی مرد) تعبیر شود. به طوری که مکرر شنیده میشود افراد میگویند خواهان تمرکز بر روی اهداف خود هستند و به ازدواج فکر نمیکنند. این افراد ازدواج را در مقابل اهداف خود میبینند چرا که تصور میکنند با ازدواج باید اهداف خود را فراموش شده بدانند. با این حال، ازدواج میتواند نوع دیگری نیز تعبیر شود. میتواند مسیر رسیدن به اهداف را امنتر و آسانتر بکند.
ازدواج میتواند برای افراد امنیت بیاورد. به عنوان مثال امنیت روانی مرد در مواجهه با زنان دیگر و امنیت فیزیکی زن در مواجهه با مردان می تواند از ثمرات این رویکرد باشد.
اقتصاد سکس نیز میتواند شکل دیگری پیدا کند. مکرر دیده میشود که عدهای گردشگری را به اقتصاد سکس ربط داده و میگویند اگر عرضه مشروبات و فاحشه در کشور افزایش پیدا کند، گردشگر خارجی بیشتر وارد کشور خواهد شد. با این حال، مکانهای گردشگری مناسب مردانی که خواهان سکس هستند در جهان زیاد است. توریستها معمولا برای مشاهده تفاوتها سفر میکنند.
فرهنگ جدید میتواند اینگونه باشد که گردشگرانی جذب شوند که میخواهند نوع جدیدی از پوشش، نوع جدیدی از سبک زندگی و نوع جدیدی از مواجهه با بدن را مشاهده کنند. به عنوان مثال زنان میتوانند امنیت فیزیکی را تجربه کرده و مردان نیز نوع جدیدی از مواجهه با بدن زن را مشاهده کنند.
تمام این تغییرات تنها با تغییر نوع نگرش و شناخت مدرنیته و مساله سکس امکان پذیر است. پیش از آن هرگونه اقدامی محکوم به شکست است.
برای درک بیشتر ابتذال سکس در جهان سرمایهداری میتوانید کتاب «تقلای اروس» را مطالعه کنید.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani