پس از کرونا و همین طور پس از یک دهه رکود اقتصادی سخت همراه با بی ارزش شدن پول ملی، شرایط کشور متحول شده است. این تحول هم در کشور و هم در جهان شرایط جدیدی ایجاد کرده است. قاعدتا هر شرایط جدید برندهها و بازندههایی دارد. در این نوشته قصد دارد ویژگیهای کسب و کارهای جدید را همراه با روشهایی برای برنده شدن در این زمین بازی ارائه کنم.
یکی از مهمترین فاکتورهایی که یک کسب و کار جدید باید به آن توجه کند، مالیات است. پایههای مالیاتی در حال افزایش است و به نظر بنده تا جایی که سهم مالیات از بودجه عمومی کشور به ۷۰ درصد نرسد، افزایش پایههای مالیاتی ادامه پیدا خواهد کرد.
رسیدن پایههای مالیاتی به ۷۰ درصد چندین پیامد دارد. در اقتصاد ایران تولید ناخالص داخلی چیزی حدود ۳۰۰ میلیارد دلار است و در اوج خود به ۶۰۰ میلیارد دلار رسیده است. بودجه کشور چیزی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار است. ۷۰ درصد بودجه یعنی ۷۰ میلیارد دلار بازتخصیص تولید ناخالص داخلی. بسته به اینکه چه زمانی را مبنا قرار دهیم، این ۷۰ میلیارد دلار بین ۱۲ تا ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور باشد. در مقام مقایسه این رقم برای کشورهای OECD نزدیک به ۳۵ درصد است. (برای ایالات متحده ۲۵ درصد است)
در حال حاضر رقم کل مالیات دریافتی چیزی حدود هشت میلیون میلیارد ریال است در حالی که بودجه کل ۴۸ میلیون میلیارد ریال است. یعنی نسبت مالیات دریافتی به بودجه کل یک ششم است. همچنین بودجه عمومی کشور نزدیک به ۲۰ میلیون میلیارد ریال است. در مجموع درآمدهای مالیاتی جای زیادی برای افزایش دارند.
اگر در ادامه شاهد افزایش تولید ناخالص داخلی باشیم انتظار میرود بودجه کشور نیز افزایش داشته باشد درنتیجه دولت توانایی هزینهکرد در پروژههای عمرانی بیشتری را خواهد داشت. در همینجا مشخص میشود که سرمایهگذاری بر روی زیرساختها میتواند یک سرمایهگذاری مهم باشد.
با این حال افزایش مالیات بسیاری از کسب و کارها را از مزیت ساقط میکند. کسب و کارهایی که حاشیه سود بسیار پایینی دارند احتمالا نمیتوانند از پس مخارج مالیاتی برآیند.
بخش آنلاین فروش یکی از مهمترین بخشها است. اگر شما فروش آنلاین ندارید بهتر است اساسا تولید را شروع نکنید. حتی در بعضی بخشهای فروش که نیاز به حضور خود مشتری هست (مانند عطر و پوشاک) باز هم شاهد آن هستیم که فروش آنلاین به سرعت در حال گسترش است. یکی از مهمترین دلایل این امر افزایش شدید قیمت مسکن است.
از منظر فروش آنلاین شرکتها به دو دسته کلی تقسیم میشوند. شرکتهایی که خودشان عامل فروش آنلاین هستند و شرکتهایی که به طور غیرمستقیم محصولاتشان به صورت آنلاین فروخته میشود.
دسته اول خود به دو دسته دیگر تقسیم میشوند. شرکتهایی که محصولات خودشان را به فروش میرسانند و شرکتهایی که محصولات دیگران را به فروش میرسانند.
همچنین دسته دوم نیز به دو دسته جزئیتر تقسیم میشوند. شرکتهایی که فروش آنلاین محصولاتشان را برونسپاری میکنند و شرکتهایی که بدون توجه به سیستم فروش، محصولات را به قیمت بنکداری به عمده فروش میفروشند و از شبکه پخش خارج میشوند با این حال، هنوز باید در کمپینهای تبلیغاتی شرکت کنند تا بتوانند برند را حفظ کنند.
با این حال، استراتژی های فروش آنلاین آنقدر ناکارآمد هستند که میتوانند به سرعت باعث خالی شدن جیب شرکتها شوند. به جرات میتوانم بگویم که بیش از نود درصد کمپینهای تبلیغاتی در سطح اینترنت شکست مفتضحانهای میخورند طوری که نه تنها به اهداف درآمدی خود نمیرسند و نه تنها هزینه تبلیغات را تامین نمیکنند بلکه حتی گاها به برند ضربه هم میزنند.
در مورد فروش آنلاین بحث بسیار زیاد است اما با این نکته بحث را به پایان میرسانم که در مورد فروش آنلاین حداقل چیزی که باید داشته باشید (مزیت رقابتی نیست بلکه یک اجبار است) یک اکانت اینستاگرامی پویا، یک اکانت تلگرامی پویا و یک وبسایت در کنار یک استراتژی محتوا. نیازی به هزینههای سرسام آور برای تولید محتوا نیست. هفتهای یک پست در اینستاگرام، یک متن در تلگرام و سه الی چهار متن نسبتا کاربردی در وبسایت میتواند پویایی آنلاین شما را در سطح حداقلی نگه دارد. فراموش نکنید امروز هرکس اسم شرکت شما را میشنود اولین کاری که میکند آن را گوگل میکند.
در این مورد در یک نوشته مجزا مفصل توضیح داده ام. برای سالها، دولت از جیب مردم به یک سری از افراد پول میداد تا به قول خودشان تولید کنند، این روش برای اشتغال به پایان رسیده است. اگر کسب و کاری بخواهد همچنان بر پایه دریافت یارانه عمل کند، بهتر است بداند به زودی به شرکتی تبدیل خواهد شد که محض رضای خدا تولید میکند تا چند نفر نان سر سفرههایشان ببرند.
در واقع شرکتهایی که از یارانه دولتی استفاده میکردند هرگز در حال کار اقتصادی نبودند. قبلا از جیب مردم هزینه میکردند تا نان سر سفرههای خودشان ببرند حالا باید هزینه کنند تا دیگران نان سر سفرههایشان ببرند.
متاسفانه (یا خوشبختانه) اقتصاد ایران دیگر توانی برای ادامه مسیر پرداخت یارانه را ندارد. اقتصاد آنقدر بزرگ شده است که دولت توان پرداخت باج به آن را ندارد.
بنابراین اگر شرکتی هستید که توسط یارانه (به هر شکلی) در حال ادامه حیات هستید بهتر است به سمت بهرهوری بیشتر حرکت کنید یا کسب و کار خود را تعطیل کنید.
شاید اگر ده سال پیش به کسی میگفتیم که ده سال آینده به جای اینکه دولت تعرفه وارداتی بگذارد، تعرفه صادراتی میگذارد، به ما میخندیدند. اما این اتفاق رخ داده است.
این مساله نشان میدهد که دیگر صادرات یک رویای بعید نیست بلکه یکی از مقتضیات شرایط موجود است. با اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی، شاهد گسترش روزافزون صادرات هستیم. صادرات غیرنفتی ما از سال ۸۵ که ۷.۹ میلیارد دلار بود تا سال ۹۱ به ۴۱ میلیارد دلار رسید. اگرچه طی سالهای پس از آن حوالی همین ارقام نوسان داشت اما سال ۱۴۰۱ به بالاترین سطح خود در بالای ۵۳ میلیارد دلار رسید و احتمالا امسال باز هم این رکورد شکسته خواهد شد. انتظار میرود طی یک الی دو سال آتی صادرات غیر نفتی ما به ۱۰۰ میلیارد دلار نیز برسد.
بازارهای متنوع و ثروتمندی در اطراف ایران وجود دارد. ترکیه، روسیه، عمان، امارات، قطر، عربستان، کویت، عراق، هند و... میتوانند مقاصد جذابی برای کالاها و خدمات شما باشند. در راستای همین امر، وبسایتهای چند زبانه در حال تبدیل شدن به یک مزیت توسط فروشندگان فرامرزی است.
تا دیروز راهحلهای زنجیره تامین یک مساله لوکس برای کسب و کارها بود. اما امروز به شما میگویم در ایران اگر شرکتی امروز بر روی راهحلهای زنجیره تامین تمرکز کند و آن را ارتقا دهد. من احمد سبحانی تضمین میکنم که کمتر از ۱۰ سال دیگر یکی از بزرگترین شرکتها نه تنها در کشور بلکه در خاورمیانه خواهد شد.
کشور ما به خاطر زیرساختهای قدیمی حمل و نقل گزینههای زیادی برای گسترش زنجیره تامین ندارد. اینجا است که خلاقیت یک مدیر مشخص خواهد شد. اینکه مدیری بتواند با استفاده از ابزارهای موجود زنجیره تامین کارآمدی ایجاد کند و آن را توسعه دهد، میتواند به شدت بر روی کارآمدی شرکت تاثیر داشته باشد.
در واقع امروز یکی از بزرگترین گلوگاههای اقتصاد کشور بحث ترانزیت است. هم ترانزیت داخلی و هم ترانزیت خارجی. با این حال، ورود به این بخش مشکلات خاص خودش را دارد. پیشتر دیدیم که شرکتهای خصوصی مانند تیپاکس که وارد چنین فضایی شدند نتوانستند به خوبی مدیریت لازم را انجام دهند.
اینها مهمترین تغییراتی بود که در یک سالی که از پایان کرونا گذشته است، در اقتصاد حس کردهام. قطعا تغییرات بسیار بیشتر از این بوده است به عنوان مثال، تقاضا برای درآمدهای بالاتر مدام در حال افزایش است. به نظر من نرخ کف برای دستمزد در حال حاضر حوالی ۱۰ میلیون تومان ماهانه است.
نکته جالب برای من دیدن برخی افراد مسن در فضای مجازی است. کسانی که حتی نمیتوانند به درستی تایپ کنند اما به خوبی تغییر در شرایط کسب و کار را درک کرده و به سرعت وارد این فضا شدهاند. اینها بزرگترین هوشهای تجاری کشور بوده و هنوز هستند.
قطعا تغییرات بسیار بیشتر بوده است. به عنوان مثال تقاضا برای زمان آزاد بیشتر شده است. اگر شما نیز تغییری در شرایط کسب و کار خود احساس کردهاید میتوانید به اشتراک بگذارید تا با هم در این مورد صحبت کنیم.
اگر این مطلب برای شما مفید بود لطفا لایک کنید و اگر سوالی داشتید حتما در قسمت کامنت بپرسید.
برای خواندن سایر متنهای من میتوانید از طریق لینک زیر به دستهبندی موضوعی مطالب من رجوع کنید:
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani