همانطور که پیشتر گفتم، اقتصاد جهانی درگیر نوسانات شدیدی است. چاپ پول گسترده توسط کشورهای توسعه یافته، در کنار واکسیناسیون ضعیف در کشورهای کمتر توسعه یافته و اقتصادهای نوظهور منجر به ایجاد شکافی عمیق در اقتصاد جهانی شده است که میتواند زمینهساز فروپاشی اقتصاد جهانی شود.
در این میان، موضوع اقتصاد غیرمتمرکز شدیدا باب شده است. اقتصاد غیرمتمرکز چیست؟ به زبان ساده اقتصاد غیرمتمرکز یعنی هیچ کس و هیچ چیز تایید کننده یک توافق نباشند بلکه تنها کدهای غیرقابل هک اینترنتی این توافق را تایید و اجرا کنند.
پیشتر در مبحثی در مورد قرارداد هوشمند نوشتهام:
قراردادهای هوشمند، یکی از وجوه اقتصاد غیرمتمرکز است. تصور کنید از خرید خانه تا خرید خودرو و خلاصه هر چیز دیگری را بتوانید در یک قالب غیرمتمرکز انجام دهید. این موضوع چیز عجیبی نیست. در واقع همین امروز هم ما داخل یک قالب غیرمتمرکز در حال زیست هستیم. وقتی که از دیجی کالا یک کالا سفارش میدهیم، چه کسی ضامن این موضوع است که ما کالا را دریافت خواهیم کرد؟ یا وقتی پول را از بانک خود به بانک دیگر ارسال میکنیم، آیا دولت به تمام این تراکنش دسترسی دارد و نظارت میکند؟ چه کسی ضمانت میکند که پول حتما منتقل خواهد شد؟
شاید بگویید که دولت در صورت بروز اشتباه، یا کلاهبرداری دخالت میکند، اما اگر بستری محیا شود که امکان تخلف و کلاهبرداری وجود نداشته باشد چه؟ پس میبینید که اقتصاد غیرمتمرکز چیز چندان عجیبی نیست و همین امروز هم به نوعی در حال زندگی در یک اقتصاد غیرمتمرکز هستیم. دولت تنها در موارد اندکی وارد معاملات ما میشود، آن هم برای تنظیم گری، حتی زمانی هم که دولت برای رسیدگی به دعاوی وارد میشود کار زیادی نمیتواند انجام دهد. بنابراین این که عدهای از اقتصاد غیرمتمرکز میترسند و میگویند که منجر به فساد و کلاهبرداری میشود، چندان محلی از اعراب ندارد.
همانطور که گفتم اقتصاد جهانی در حال حاضر روزهای بسیار تاریکی را پشت سر میگذارد. این وضعیت احتمالا تا یک دهه همچنان ادامه خواهد داشت. بنابراین کشورهایی مانند ایالات متحده نمیتوانند فشار مضاعفی بر جهان وارد آورند. کاهش تحریمهای ایالات متحده و خروج آمریکا از افغانستان در راستای همین تغییر پارادایم است. در واقع ایالات متحده دیگر توانی ندارد که بتواند هزینههای سنگین داشته باشد. اما نکته منفی این است که ایالات متحده در حال برنامه ریزی برای هزینههای سنگین زیرساختی است. در صورت تصویب و اجرای این طرحها، تا ۲۰ سال دیگر ایالات متحده دوباره به جایگاه اقتدار جهانی خود باز میگردد. مگر اینکه تا قبل از آن، تسلط دلار کاهش پیدا کرده یا نابود شود.
در مطلب قبلی توضیح دادهام که ایالات متحده چگونه برنامههای عظیم خود را تامین مالی میکند و چگونه تورم حاصل از این هزینههای عظیم را به خارج از کشور منتقل میکند. تنها دلیلی که ایالات متحده توانایی چنین کاری را دارد و ما نداریم این است که ایالات متحده یک ارز جهانروا در اختیار دارد در حالیکه ما یک ارز محلی داریم.
با ظهور و گسترش رمزارزها، در کنار بیماری کرونا که بسیاری از مردم را به سمت خرید الکترونیک سوق داد، استفاده از روشهای پرداخت غیرمتمرکز در کشورهای پیشرفته افزایش یافته است. همچنین به تدریج موضوعات مختلفی مانند حریم خصوصی در حال گسترش است. موضوعی که شرکتهای پرداخت کنونی و بانکها به سختی میتوانند آن را تامین کنند.
متاسفانه عدهای استدلال میکنند که بیت کوین و رمزارزها به خاطر ماهیت غیرمتمرکز آنها مستعد فساد هستند. در حالی که این افراد متوجه نیستند که مهمترین و بزرگترین منبع فساد پول نقد است. در تاریخ بشریت، هیچگاه این حجم از فسادی که در قالب معامله با دلار انجام میشود، انجام نشده است. در واقع ما در معاملات با رمز ارزها حتی اگر ندانیم مبدا و مقصد تراکنش چه کسی است، حداقلهایی از شفافیت وجود دارد. اما در معامله با دلار چطور. من یک کیف پر از دلار را با یک کیف پر از مواد جابجا میکنم. این معامله در هیچ کجا ثبت نمیشود. پس چه کسی میتواند ادعا کند فساد دلار کمتر از بیت کوین است؟ این موضوع تنها مختص به دلار نیست و تمام ارزهای کاغذی چنین خاصیتی دارند.
از طرفی، قرار نیست تمام معاملات بر پایه بلاکچین یا حتی سایر روشهای رمزنگاری، لزوما صورتی باشد که امروز هست. میتوان روشی را توسعه داد که در آن اگرچه خریدار و فروشنده نامشخص هستند، اما موضوع معامله مشخص باشد یا حتی فروشنده و موضوع معامله مشخص باشد اما خریدار نامشخص باشد. ابتکارهای بسیار زیادی میتواند پیادهسازی شود تنها به شرطی که خلاقیت کافی در سیستم وجود داشته باشد.
مشخصا خیر. متاسفانه سرعت تحولات در کشور ما بسیار کند است. حتی در چینی که بعضی آقایان از آن الگو میگیرند هم سرعت تغییرات بسیار زیادتر از ایران است. در واقع سرعت تغییرات در چین بیشتر از تمام دنیا است. چین به سرعت به پتانسیل بیت کوین پی برد و قوانینی برای استخراج بیت کوین وضع کرد. بدین ترتیب چین در کمتر از پنج سال به بزرگترین استخراج کننده بیت کوین تبدیل شد. پس از آن به قدرت رمزارزها و تکنولوژی بلاکچین پی برد و به اولین کشور جهان تبدیل شد که ارز دیجیتال بانک مرکزی یا CBDC تولید میکند. در نتیجه برای تثبیت ارز دیجیتال خود شروع به تغییر قوانین استخراج بیت کوین کرد.
میبینید که چین از بسیاری از کشورهای دیگر جلوتر است. اگر ارز دیجیتال چینی تنها توسط کشورهای روسیه، ایران، کوبا، کره شمالی، ونزوئلا، روسیه و سایر کشورهای تحت تحریم آمریکا پذیرفته شود، این ارز میتواند جایگاه خود را در میان ارزهای مطرح جهانی پیدا کند. اما آقایان هنوز برای تنظیمگری رمزارزها قوانین مشخصی ندارند.
در کشور ما که به خاطر فاجعه اقتصادی دهه نود، بسیاری از مردم تنها امید خود را استخراج بیت کوین و سایر رمزارزها میدانند، به خاطر همین بی قانونی، عده کثیری از مردم نه تنها پولی به دست نیاوردند بلکه دارایی خود را نیز از دست دادند.
نکتهای که من به شخصه متوجه نمیشوم این است که چرا وقتی به خاطر تحریمها گاز ما را خریداری نمیکنند، این گاز را تبدیل به برق و سپس تبدیل به بیت کوین نمیکنیم؟ چرا پس از اخراج بسیاری از استخراج کنندگان بیت کوین از چین، آنها به جای ایران با منابع عظیم نفت و گاز، به سمت قزاقستان و مغولستان میروند؟ مشخص است، چون قوانین مدونی در زمینه تنظیم رمزارزها وجود ندارد.
البته بحث ما رمزارزها نیست، اما تنظیمگری رمزارزها اولین قدم برای رسیدن به اقتصاد غیرمتمرکز است.ما نه تنها باید در زمینه تنظیمگری رمزارزها گام برداریم، بلکه باید به سمت تصویب قوانین جدید در زمینه اقتصاد غیرمتمرکز نیز گامهای بلند و انقلابی برداریم.
توجه داشته باشید که این مسیر غیرقابل انکار تاریخ است. هیچ کس نمیتواند از اینکه اقتصاد غیرمتمرکز میشود، فرار کند. نقش دولت در معاملات هرروز کمتر و کمتر خواهد و اقتصاد به سمتی خواهد رفت که دولت نیز مانند تمام شرکتها، یک بنگاه اقتصادی خواهد شد.
دولت نیز مجبور است وارد بازار شود و خدمات خود را به فروش برساند. به عنوان مثال تصور کنید دولت هزینه هنگفتی انجام داده است تا بر روی جدیدترین پهپاد دنیا تحقیق کند. یا یک روش جدید برای تولید نوع جدید پلیمر ابداع کرده است. دیگر نمیتواند این تحقیقات را با کمک چاپ پول یا مالیات یا فروش نفت تامین مالی کند، بلکه مجبور است مانند تمام شرکتها، این پروژه را به بازار بیاورد و بفروشد تا تامین مالی صورت پذیرد. همچنین کالاهای عمومی دیگر مانند امنیت، آموزش و... نیز در همین بستر تامین مالی خواهند شد. مالیاتستانی مکانیسم جدیدی به خود خواهد گرفت و دیگر به راحتی نمیتوان از شرکتها مالیات گرفت.
همچنین مفهوم بانک از اساس تغییر میکند. بسیاری از بانکها مجبور به نابود شدن هستند، چرا که بانک به معنای امروزی که ما پول خود را در آن سپردهگذاری کنیم وجود نخواهد داشت. مفهوم مالکیت به کلی تغییر خواهد کرد و ما در آینده چیزی تحت عنوان مالکیت نخواهیم داشت در واقع ما تنها حق استفاده از اشیا را به دست میآوریم یا به قولی حق دسترسی به آن را، اما مالک چیزی نخواهیم بود. در نوشتهای در مورد این موضوع صحبت کردهام.
همچنین مالکیت معنوی مفهوم جدیدی پیدا خواهد کرد.
تمام این موضوعات اتفاق خواهد افتاد. چه ده سال بعد چه ۲۰ سال بعد اما این مسیر تحققی تاریخ است و نمیتوان جلوی آن را گرفت. حال مسئولین در کشور ما باید انتخاب کنند که میخواهند با این مسیر همراه شوند، یا از آن جا بمانند؟
در شرایط فعلی هیچ کشوری آماده پذیرش اقتصاد غیرمتمرکز نیست. اما نکته این است که تمام کشورهای پیشرفته دنیا از اروپا تا آمریکا حتی استرالیا و نیوزلند به صورت تهاجمی در حال مطالعه و تحقیق در مورد این موضوع هستند و دیر یا زود اقتصاد خود را با اقتصاد غیرمتمرکز همگام خواهند کرد. در این صورت باز هم چون آنها ابتدا شروع کردهاند، از شانس بیشتری برای تسلط بهره مند خواهند بود. کشورهایی که حتی از پذیرش بیت کوین توسط کشور کوچکی مانند السالوادور نگران هستند و هرروز این کشور را تهدید میکنند، مشخصا میدانند که این کشور چه حرکت خطرناکی را آغاز کرده است.
در صورتی که رمزارزها و به طور کلی اقتصاد غیرمتمرکز (DeEco) بتوانند بر اقتصاد جهانی چیره شوند، سیستم مالی ایالات متحده و انگلستان، که بزرگترین سیستمهای مالی جهانی و مهم ترین عامل تسلط غرب بر جهان است، از بین خواهد رفت، بنابراین هرگز خواستار این موضوع نیستند.
اما چیزی که همگی امروز فهمیدهاند این است که اقتصاد غیرمتمرکز امروز به سرنوشت محتوم بشریت تبدیل شده است. تنها چیزی که کشورهای غربی میخواهند این است که سرعت تغییرات را کاهش دهند تا بتوانند سیستمهای خود را با این روش جدید همگام کنند. این همان چیزی است که ما باید با کار شبانه روزی مانع آن شویم. باید سرعت تغییرات را صدبرابر کنیم و خوشبختانه بیماری کرونا نیز در این مسیر به ما کمک میکند.
اولین قدم برای ما، پذیرش رمزارزها است، سپس حرکت به سمت ارز دیجیتال بانک مرکزی، تدوین قوانین جدید بانکداری بر اساس ارزهای دیجیتال، تشویق برنامههای برپایه بلاکچین، حمایت شرکتهای دانش بنیان در زمینه بلاکچین، بهبود فضای کسب و کار در این زمینه، جذب شرکتهای خارجی در زمینه بلاکچین و رمزارزها، توسعه پروژههای DeFi، تصویب قوانین مالیاتی جدید و تلاش برای همگام سازی دولت با روشهای جدید تامین مالی (بانک مرکزی اروپا به زودی اوراق قرضه خود را در شبکه بلاکچین عرضه میکند که نشان میدهد اروپاییها حرکت به این سمت را شروع کردهاند)
خبر خوب این است که جهان غرب هنوز آماده برخورد با این پدیده نیست. سیستمهای مالی پیچیده این کشورها اجازه برخورد فعالانه با این پدیده را نمیدهد. اما سیستم مالی ابتدایی ایران به ما اجازه انعطافپذیری بسیار زیادی را در این زمینه میدهد. همچنین مساله تحریمهای بانکی باعث شده است که ما منافع بیشماری در این زمینه کسب کنیم. در واقع از آنجایی که ما با بانکهای جهانی در ارتباط نیستیم، اتفاقا به ما این فرصت را میدهد که با توسعه این روشهای جدید و نوین، راهی به سمت جهانی با اقتصاد غیرمتمرکز باز کنیم. اما تمام اینها به هوش، درایت و روحیه انقلابی سیاستگذاران بستگی دارد. باز هم میگویم که این مسیر، مسیر قطعی جهان است و نمیتوان جلوی آن را گرفت اما امیدوارم مثل همیشه «بسیار دیر» این مسیر را نرویم. اتفاقی متاسفانه با ایدههای متوهمانهای مانند اینکه «بیت کوین توسط صهیونیستها ساخته شده است» رخ نخواهد داد.
مطالب پیشین من:
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani