ویرگول
ورودثبت نام
رضا ندری
رضا ندریکارشناسی مهندسی شیمی صنعتی اصفهان/ کارشناسی ارشد مدیریت رسانه صدا و سیما
رضا ندری
رضا ندری
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

بگذارید حوصله‌تان سر برود!

با شیوع کرونا ویروس و قرنطینه اجباری مردم در خانه هایشان بحرانی گریبانگیرمان شده به عنوان لحظات ملال آور زندگی.

در همین ایام ملال آور ناچار خودرا با چرخیدن در صفحات مجازی از شبکه های اجتماعی مختلف سرگرم می‌کنیم تا این ایام ملالت آور زودتر به سر شود. در همین گردش های مجازی مواجه شدم با مقاله ای در سایت ترجمان با این عنوان(با بی حوصلگی نجنگید ، به آغوشش بکشید)). در این نوشتار آمده ملال وضعیت عمیقا نامطلوبی است برای انگیزشی که ارضا نشده . دوست داریم کاری دل نشین انجام دهیم اما می‌بینیم نمی‌توانیم و مهم تر اینکه با افزایش آگاهی از این ناتوانی سرخورده می‌شویم.

غرض من رد یا تایید نوشتار فوق نیست ولی به عنوان جرقه ای که ذهن را آماده پرداختن به این موضوع می‌کند آنرا مفید می‌دانم.

این ملال یا همان حسی که هر شخص با ادبیات خودش از آن سخن می‌گوید چرا بوجود می‌آید و آیا باید از دست آن خلاص شد؟

با تعطیلی مدارس و دانشگاه ها، قرنطینه شدن در خانه و حتی عدم دسترسی به اینترنت مطلوب ،لغو مهمانی ها و طبیعت گردی با حجم بالایی وقت اضافه مواجه شده ایم.

شخصی که در نظر داشت بیشترین لذت ر از ایام تعطیلات نوروز ببرد با این شرایط دچار بحران عمیق تری هم می‌شود نسبت به حالتی که مثلا در تابستان که معمولا تعطیل است این قرنطینه رخ می‌داد.

این حس بی قراریمان و اینکه گاهی اوقات از این تلاوت تکرار به مرزهای جنون نزدیک می‌شویم در این ایام سخت گریبانگیرمان شده است.

شاید بتوان گفت دنیای مدرن امروز برای بشر آنقدر سرگرمی و تفریح درست کرده بود که هرگاه از فعالیت هدفمندش فارغ می‌شد می‌توانست براحتی وقت خودرا بگذراند و با مسئله بحران پوجی خیلی مواجه نشود.

این است که در همین مقاله آمده تا 2023 مبلغ 2.6 تریلیون دلار در صنعت بازی و سرگرمی جابجا می‌شود. روز بروز سرگرمی های بیشتر و متنوع تر تا جایی که گویی این تنوع پایان نمی‌پذیرد و بشر تا بی نهایت می‌تواند خلاقیت به خرج دهد.

این عدم درگیری با بحران پوچی، مارا به انسان های کوچک مبدل کرده است. برتراند راسل در کتاب فتح شادی(1930) بیان می‌کند نسلی که تاب ملال را ندارد نسل مردان کوچک خواهد بود. مردانی که بیش از حد از روندهای آرام طبیعت جدا شده اند ؛ مردانی که هر نشانه حیاتی در وجود آنها به آرامی تباه می‌شود ، توگویی گلهای بریده از شاخه ای درگلدان اند..

و برگردیم به بحران خودمان...

این است در مواجهه با بحران کرونایی دیگر کاری نداریم که در وقت فراغت از آن و برای دوری از تفکر و اندیشیدن به پوچی و سرگرمی روی بیاوریم. از هراس اینکه در تک تک این اوقات فراغت بازهم مسئله پوچی رخ بنمایاند تک تک دقایق را سعی داریم با سرگرمی های متنوع بگذرانیم. این است که احتمالا خیل عظیم استوری هایی را دیده اید که افراد بشر برای گذراندن اوقاتشان از بقیه درخواست دارند تا سرگرمی های جدید تری به آنها معرفی کند تا حوصله شان سر نرود.

من به مسئله این گونه نگاه می‌کنم که وقتی انسان کوچک بماند و در مواجه با بحران ها به راه حل فکر نکند بلکه سعی کند به درپوش گذاشتن روی ملال بپردازد این درد عمیق روزی مثل الان بیشتر خودنمایی می‌کند.

جالب اینجاست برای فرار از این مواجهه و بی حوصلگی نسخه ای می‌پیچیم که برخاسته از دل بحران است. مردم معمولا یکدیگر را در این مواقع به توسعه سرگرمی ها توصیه می‌کنند نه باز هم پرداختن به صورت مسئله و تفکر در آن.

بحران ناشی از توسعه سرگرمی با توسعه بیشتر سرگرمی نه تنها رفع نشده که عمیق تر خواهد شد و این است ریشه آشفتگی و سردرگمی روزافزون ما!

مشکلی دیگر که ما را از توجه به این غافل می‌کند همین حواس پرتی در هنکام پرداختن به سرگرمی هاست که رنجی نداریم ولی در ادامه سوالات بیشتر ذهن ما را با خود درگیر خواهند کرد.

مسئله اینجاست که این اهداف و امیال و سرگرمی ها پاسخ گوی این استعدادو این نیاز نیست. وقتی که کفش برای پا تنگ می‌شود یا پایمان درد می‌گیرد و عذاب می‌کشیم یا بناجار کفش پاره خواهد شد. پارگی و کوچکی کفش را نمی‌توان با وصله زدن حل کرد که یا باید درد پا و عوارض آنرا بجان خرید یا کفش را عوض کرد.

این حجم عظیم استعداد و وسعت وجودی انسان است که با این مسائل آرام نمی‌شود.یا باید به تنوع ها روی آورد که ممکن است مسئله را به ظاهر حل کند یا باید با دل بریدن از تنوع ها، تحرک را برگزید و کفش را عوض کرد. تلقی انسان از خودش و دنیا باید عوض شود و در خود وسعتی و ظرفیت متناسب به خود واقعی اش پیدا کند.

مرحوم صفائی حائری (عین.صاد) در این باره می‌گوید: کسی که بهترین ماشین را و شکل گرفته ترین وسیله هارا و تکامل یافته ترین مرکب هارا با خود دارد مسئله محدودیت ها و ترافیک را را بیشتر احساس میکند و عمیق تر میفهمد.
انسان گاهی به بن بست می‌رسد ، با اینکه نیرو و توان دارد راهی پیش پایش نیست. اما گاهی راهش هست، جایی برای رفتن دارد اما توانش نیست. این عجز است و آن عبث و پوچی.

عبث بی مصرف ماندن اتعداد های عظیم انسانی است که عظمت خودرا یافته ، و پوچی زبونی انسان در برابر شکست و بحران هایی است که به تجربه حسشان کرده .

عبث از درک عظمت انسان مایه میگیرد و پوچی از عظمت رنج ها و شکست ها .(رشد ص۲۰)

با توسعه سرگرمی نمیتوان به حل بحران ناشی از توسعه سرگرمی رسید.

مولوی در فیه ما فیه، آشفتگی انسان را هرچند که در علوم و مهارت های مختلف سرآمد باشد و به عبارت خودمان به وسعت رسیده باشد ناشی از عدم دستیابی و حضور دل‌آرام که همان معشوق است میداند.

(در آدمی، عشقی و دردی و طلبی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود، او نیاساید و ارام نیابد. این خلق به تفضیل در هر پیشه ای و حرفه ای و صنعتی و منصبی و تحصیل علوم و نجوم و غیره می‌کنند و هیچ آرام نمی‌گیرند، زیرا آنچه مقصود است، به دست نیامده است.

آخر معشوق را دل‌آرام می‌گویند؛ یعنی که دل به وی آرام می‌گیرد، پس به غیر چون آرام و قرار گیرد؟{فیه ما فیه/59}

در این تعطیلات پیشنهاد دارم که بیش از اینکه سرگرمی های خود را وسعت ببخشید در تکاپوی یافتن دل‌آرامتان باشید.

اینکه کفش جدید ما چیست و چگونه میتوان از تلاوت تکرار دوری گزید و پا نهاد به افقی که رنج و ملال را در آن راهی نیست و درهوایی تازه تنفس کرد را دیگر بیان نمیکنم. میتوانید در این تعطیلات رشد را مطالعه کنید. دیداری تازه با قران با محوریت سوره عصر که در پی یافتن راهی است که مصداق ایه شریفه ان الانسان لفی خسر نشویم.
پ.ن: این مطلب را عید نوروز 99 دقیقا در ایام ابتدای شیوع کرونا نوشتم.

بگذارید حوصله‌تان سر برود!
بگذارید حوصله‌تان سر برود!


موفقیتآرامشرشدبهارکرونا
۷
۱
رضا ندری
رضا ندری
کارشناسی مهندسی شیمی صنعتی اصفهان/ کارشناسی ارشد مدیریت رسانه صدا و سیما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید