aida.bandi
aida.bandi
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

بعد از قرنطينه

وقتي كه روزهاي تاريك تمام شدند،

وقتي كه شب هاي بي خوابي ، كوتاه شدند،

وقتي كه مجوز ديدارت را زمين و زمان امضا كرد،

تو را در آغوش نگه ميدارم، بوي تنت را در شيشه ي دربسته ميريزم، نگاهت را دور چشمانم حلقه ميكنم و تو را خط به خط مينويسم .

اينبار پس از نخستين ديدارمان ، نفس هايت را در سلول هايم "حل"ميكنم.

كروناعاشقانهقرنطينهايدا نوشت
دل مينويسد، گاهي روزي چند بار، گاهي حتي ماهها چيزي نميگويد... ؛ بستگي دارد به فصل، به هوا، به نور، به عشق، به غم...aida.bandi@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید