حدیثه سادات حسینی·۳ روز پیشهر ۳ ساعت در ۱۵۱ روزروزی دیگر شروع شد! دست و رویم را میشویم، صورتم را اصلاح میکنم. خودم را در آینه برانداز میکنم. به اندازه ی کافی خوبم. همان لباس همیشگی ام را…
جادوگر خیال·۸ روز پیشفراتر از گلوله هاهاجین و دی.او پس از فرار از تعقیب دشمنان، به پایگاه مخفی دی.او پناه میبرند. اما دشمنانشان نزدیکاند و بازی خطرناکتر میشود.
ایماژ·۹ روز پیشایماژسلام رآی آوری آفریگار کیفیت لحظات است دغدغه ی خوندن و نوشتن دارم شعرام و با صدای خودم از اینستا دنبال کن 2c_iman@بی تو ..قهوه ای تلخ نوشید…
جادوگر خیال·۱۰ روز پیشفراتر از گلوله هادی.او و هاجین درگیر تعقیبی مرگبار میشن، با یه فلشمموری مرموز، دشمنی خطرناک، و رازی که میتونه همهچیزو تغییر بده.
جادوگر خیال·۱۲ روز پیشفراتر از گلوله هادی.او و هاجین به یک کافهی مخفی پناه میبرند.و فلشی را پیدا میکنند که میتواند دشمنان قدرتمندی را نابود کند. اما دشمن زود پیدایشان میکند
جادوگر خیال·۱۶ روز پیشفراتر از گلوله هاهاجین پس از کشف فلشمموری مرموز، درگیر تعقیبوگریزی مرگبار میشود. دی.او، مردی اسرارآمیز، تنها امید او برای زنده ماندن است.