آیلار اسماعیلی
آیلار اسماعیلی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

همسایه‌ها

خواندن کتاب‌های احمد محمود برای من مانند این است که با چشمان او به ماجراهایی از جنس آدم‌هایی از خودِ خودِ جامعه می‌نگرم، بدون هیچ فیلتری. اینکه این دریچه‌ی نگاه چقدر سیاسی است کاری ندارم. به نظرم او نویسنده‌ای است که بسیار خوب می‌بیند. در کتاب‌هایش صداقت خاصی حس می‌شود انگار او واقعیت جامعه و زندگی را هر چقدر هم تلخ باشد بیان می‌کند. گاهی حس می‌کنم یک کتاب مستند می‌خوانم نه یک رمان. قلم جزئی‌نگر، نکته‌سنج، خاص و در عین حال ساده‌ی احمد محمود همیشه تجربه‌ای ناب را برایم می‌سازد.

در همسایه‌ها خالد روایتگر داستانی است از جنس تاریخ و زندگی. تاریخی که آشناست و شاید تا ابد آشنا باقی بماند. انگار اینجا عبرت گرفتن از تاریخ معنایی ندارد و بهایش هم بارها تکرار شدن تاریخ است و از سر گذراندن تلخی‌های تکراری. توصیف زندگی خالد و خانواده‌اش به‌همراه همسایه‌هایشان آدم را متأثر می‌کند و چیزی که بیشتر باعث تأسف می‌شود تصور این است که هنوز هم این مدل زندگی‌ها در جای جای ایران وجود دارد. زندگی‌های فقیرانه، حقیرانه و مملو از خرافات. در صحنه‌های ابتدایی و بخش اول کتاب با شرح حال وضعیت همسایه‌ها روبه‌رو هستیم. اتاق‌هایی چسبیده به‌هم که هر کدام آشیانه‌ی خانواده‌ای است. همسایه‌ها شاید در ظاهر داستان یک خانه بود اما در باطن داستان یک دنیا بود. دنیایی که انواع آدم‌ها با انواع مشکلاتشان و اعتقاداتشان در کنار هم زندگی می‌کردند.

شخصیت‌هایی که احمد محمود خلق می‌کند همه جنگجو هستند. شاید فضایی که او توصیف می‌کند غرق در ناامیدی باشد اما کورسوهایی از نور همیشه وجود دارد و همیشه آدم‌ها در کتاب‌های او می‌جنگند. برای چه؟ برای چیزهای انسانی. شاید تلاششان ثمره‌ای نداشته باشد اما کار خودشان را می‌کنند. شاید انسان‌هایی در جاهای اشتباه باشند اما برای جایگاه درست می‌جنگند هرچند نتیجه‌ای نداشته باشد. جایی احمد محمود در کتاب انجیر معابد می‌گوید ایران جایی است که «تو مملکت ما هیچکس برای فرداش تأمین نداره... یا باید غارت کرد یا غارت شد! یا باید سر مردم کلاه گذاشت یا دست گدائی دراز کرد». انگار او با همین تصویر کتاب‌هایش را می‌نویسد جایی که چیزی درست نمی‌شود اما آدم‌هایش حداقل تلاششان را می‌کنند. با درست یا غلط بودن این فکر کاری ندارم؛ اما چیزی که برایم مهم است و همیشه در آثار احمد محمود مهم بوده تصویر کردن اجتماعی است که با وجود نقص‌هایش دوست‌داشتنی است. تصویر کردن آدم‌هایی است که خطا دارند اما دوست‌داشتنی، ملموس و واقعی‌اند. کتاب‌های احمد محمود جایی است که غم و اندوه فراوان را در کنار قدرت حس می‌کنم. تناقض عجیبی است اما زمانی که غم و اندوه بی‌پایان انگار همه‌جا را می‌گیرد، قدرتی از جنس انسانیت حس می‌کنم.

سکانس‌های پایانی کتاب همسایه‌ها نمایانگر بارز کوبیدن واقعیت به صورت خواننده است. با امیدواری هر چه تمام با داستان پیش می‌رویم اما احمد محمود می‌گوید همیشه امید پیروز نمی‌شود. همیشه آن‌طور که فکر می‌کنید نمی‌شود. واقعیت تلخ‌تر از آن است که تصور کنید؛ اما زندگی هنوز هم ادامه دارد، مسیرهای جدید و جنگیدن‌های جدید همیشه منتظر ما هستند.


احمد محمودهمسایه‌هاکتابکتاب ایرانیرمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید