ain_kaf
ain_kaf
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

تنهایی من درد فراغ است تو چرا می‌نالی؟

تنهایی من درد فراغ است تو چرا می‌نالی؟
حرف زدن از تنهایی بس حرام‌ست، چرا؟
چون تو گر تنها بُدی از غربت یار باز گو
می‌زند هردم قدم در کوچه ی افکار تو
امید آنکه‌ در بیابی تو دمی افکار او
مداد مینالد
کاغذ خمیده گشته
و چشمانش از بس که بر مداد دوخته شد،
تا شاید بنویسند بر اندامش،
سویش رفته است به ناکجا آباد
علفزار خالی از سکنه
آسمان پر از خالی‌ست
به راستی، پس کجایند خلق الله؟
شاید در کوچه پس کوچه های تکبر و ریا گم‌شده اند
باید آگهی بگذارم برای کسی که هردم قدم هایش زمین را نوازش میکند
اگر او را بیابیم دیگر کسی گمشده نیست

خواهم نوشت
بیش از ۱۰۰۰ سال است محبوب خود را گم کرده ام

سوی چشمانم از گریه به ناکجا آباد گریخته
چشمه‌ی اشک یعقوب که چهل سال جاری شد و سر آمد
به درازای عمر زمین تاوان هم زیاد خواد شد؟

بغض او هم میترکد و با غرش باران می‌بارد
آسمان را میگویم

مردم شهر
غریبه آشنایی را گم کرده ام
از نشانه هایش حکمت رسول است
هیبت علی
حلم حسن
هل من ناصر ینصرنی حسین
سجده های سجاد
علم باقر
صدق صادق
خلق کاظم
غربت رضا
بخشندگی جواد
هدایت هادی
و تنهایی حسن عسکر‌ی است

هرکس یوسف فاطمه را یافت، مرا به این نشانی خبر کند:
شهر گمشدگان
خیابان غربت
کوچه ی بیخیالی
پلاک فراموشی....

بااحترام: رد صلاحیت شده از ۳۱۳نفر.

رد صلاحیتتنهایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید