خوب، alone یا lonely مسئله این است! که به دوتاش توی فارسی میگیم تنها
من همیشه آدمی بودم و هستم که بیشتر مواقع ترجیح میدم تنها باشم اما تنها بودن به معنی احساس تنهایی کردن نیست، میدونید تنهایی اینش خیلی خوبه که به شما امکان میده که از همه چیز استراحت داشته باشید و درباره زندگی و مسائل فکر کنید.
بیشتر مواقع من در مورد موارد بیش از حد فکر میکنم و به اینکه افراد راحت باشند، و فکر میکنم این خصوصیت افراد درونگراست. ولی اگه این باعث بشه خودمون راحت نباشیم چی؟ مگه برای کسی مهمه! این خودخواهی نیست (و حتی مهم هم نیست اگه باشه) که به خودتون اهمیت بدید و طوری افتار کنید که خودتون راحت باشید.
برای مدت طولانی من فکر میکردم که چیکار کنم و چیزای مختلفی رو امتحان کردم، تفریح کردم، صحبت کردم و خلاصه هر چیزی. ولی همون طور که آوریل لاوین میگه: متوجه شدم در طول تمام مدت در خود من بود
(حتما آهنگشو هم گوش کنید Avril Lavigne - It was in me)
پس درباره چیزایی که کمک میکنن من راحت باشم فکر کردم و بیشتر مواقع اون تنها بودنه افرادی که باهاشون صحبت کردم سعی دارن که بگن این چیز بدیه و سعی داشتن بگن که این رفتار نیاز به تغییر داره در حالی که درخواست تغییری نداریم! ولی میدونید چیه؟
تفاوت بین این دو تاس که همه اشتباهشون میگیرن تنها بودن به معنای احساس تنهایی کردن نیست و به نظر من این اختلال نیست، این به معنای درونگرا بودنه، به علاوه کی اهمیت میده که بقیه چی فکر میکنن؟ هرکسی حق داره زندگیشو طوری که دوست داره زندگی کنه و اگه کسی نمیتونه به اون احترام بگذاره این مشکل خودشه
نیاز داشتم اینو بگم چون میدونم برای افرادی مثل من سخته که درباره چنین چیزایی صحبت کنن و میخواستم بگم که اینطوری فکر کردن ایرادی نداره و اگر شما هم اینطور فکر میکنید پس به خودتون احترام بگذارید :)