Ali Akbarzadeh
Ali Akbarzadeh
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

کیارش، کرونا و کمی زندگی!

بستری بیمار کرونایی
بستری بیمار کرونایی


این را از زبان رفیقم‌ کیارش می‌نویسم که دو سه روزی می‌شود از بند #کرونا رها شده و حالا پاکِ پاک است.

‌‌#کیارش می‌گفت: «روزای اول خیلی گُنگ بود. نمی‌دونستم قراره بمیرم یا چی؟ دکترا گفتن که از روز چهارم به بعد احتمال داره درد از یه جایی بزنه بیرون! شاید از سر، یا از کلیه‌ها یا با #تنگی نفس از ریه‌ها شروع شه. اگه زد که پاشو بیا #بیمارستان اگرم نه که #قرنطینه بمون. وضع جالبی نبود. راستش انتظار برای درد که شاید منجر به مرگ بشه خیلی ترسناکه. سه روز گذشت ولی درد پیداش نشد. رفقا ترسیده بودن و جلو نمی‌اومدن. شاید اینم یه نوع #فاصلهگذاریاجتماعی بود. البته دورادور جویای حالم بودن. منم خوب بودم و از تمام حواشی کرونا فقط همون #خستگی و بی‌حالی رو داشتم، همون که قبلا هم داشتم. اصلا نمی‌شد از روی مبل بلند شم که این قبل کرونا هم خیلی برام سخت بود. صبح‌ها حس دوش گرفتن نداشتم که خب قبلا هم همین مدلی بودم. همه مثل فیلم #جهانبامنبرقص مشغول زندگی بودن و من مثل جهانگیر در انتظار مرگ. بدون درد و خون‌ریزی. به قول شما بی‌علائم اما ناقل. درست وقتی که فکر کردم کرونا رو شکست دادم و اوضاع روبه راهه یه دفعه ناغافل یه #عطسه همه چیزو بهم ریخت. ترسیدم، غرورم شکست. آخه آدم چقدر ناتوانه؟ البته عطسه مشقی بود. ولی هرچه بود تموم شد. تسلیم زندگی بودم و همچنان هستم. مثل اونجا که شاعر میگه: چو تخته پاره بر موج رها رها من.»

‌‌این کیارش ما است یکی مثل خودمان که زمانه را به ساز خود رقصانده و گاهی هم به ساز زمانه رقصیده. #سیگار را کم کرده و بیشتر #پیاده_روی می‌رود، دو هفته‌‌ای عَرق #عزرائیل را درآورد اما بی‌خیال زندگی نشد. حالا بیشتر به آسمان نگاه می‌کند، مادرش را بیشتر می‌بیند و بعد از خوردن هر دانه گیلاس بلند می‌گوید: خدایا شکرت!

کروناقرنطینهامیدمرگزندگی
روزنامه نگار و مشاور رسانه‌ای
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید