شاید همه ما وقتی برای اولین دانستیم نشخوار یعنی چه ، بدمان آمد ، گفتیم تهوعآور است ، چندش است و خداوند را هزاران بار شکر که حداقل بشر را از این موهبت الهی معاف دانسته است و خندیدیم ، ولیکن نظر من اکنون چیز دیگری است .
نشخوار کردن چقدر میتواند لذت بخش باشد ، شاید ما غذا را نشخوار نکنیم ولی در مقیاسی فرض را بر این میگیریم که میتوان کلمات را نشخوار کرد . ابتدا یک طرح کلی از چیزی به خاطرمان خطور میکند و معمولا ما در زمان و مکان مناسب نیستیم تا آن را بپروریم ، پس آن را به پستوی تاریک ذهن به امانت میسپاریم تا در زمان و مکانی درست آن را بیرون بکشیم ، بیرون بکشیم و در مخیله خود آن را دوباره بازبینی کنیم ، دست بیاندازیم درونش و آن را حلاجی کنیم ، واکاوی کنیم و ببینیم چه مزه میدهد .
این همان چیزی است که من به آن میگویم نشخوار کلمات که البته مختص به انسان است ، وقتی آن طرح کلی را نشخوار میکنی ، تبدیل میشود به یک طرح شسته رفته و عالی که حال میتواند روی دو پای خودش قدم بزند ، در آن نفس مسیحایی دمیدی تا جان بگیرد ، نگاهش کن ، چقدر شیرین است .
حال فرض کنید بشود غذا را هم نشخوار کرد ، از اول موقع بلعیدن هم خوشمزهتر میشود و هضم و جذبش راحتتر . افسوس که اگر به این جماعت بگویم چقدر نشخوار کردن لذتبخش است ، آخرش انگ خواهند زد که فلانی دیوانه شده .