ویرگول
ورودثبت نام
ali.deljavan
ali.deljavan
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

شروع دوباره

ده ماه پیش اومدم دوباره وبلاگ نویسی رو شروع کنم اما خب باز نشد! تا وقتی این دنیای پر زرق و برق اینستاگرام هست آدم فرصت نمی کنه بنویسه! ولی خب این سری دیگه اینستاگرام و جذابیت های واهیش رو گذاشتم کنار و اومدم توی بخش دیگه ای از دنیای مجازی که بهش بیشتر تعلق دارم! این روزا حسابی فکرم درگیره، درگیر آدما! آدمایی که کمبودها، سرخوردگی ها، ناملایمتی های روزگار رو با قضاوت کردن دیگران، توهین به بقیه و انتشار انرژی منفی میخوان جبران کنن. با سواد و بی سواد نداره! جوان و پیر هم نداره! چه بسا اهل قلم بوده و قلمش به ناحق نوشته! بگذریم از این حرفا! اونجارو ول کردم که از این حرفا دور باشم! اینجا نمیدونم چقدر بنویسم و یا درمورد چی! اما سعی میکنم روزمرگی هامو بنویسم! مثل قدیما!

مثلا از امروز که خانمم یه فنجون شیرقهوه برام آورد و بهش گفتم، ممنونم! همین قدر ساده! همینقدر بدون اغراق و بدون جذابیت های بلاگرهای اینستاگرامی! راستی گفتم خانمم! خواستم بگم اون موقع ها که وبلاگ نویسی می کردم! با خانمم که اون موقع دوست معمولی بودیم وبلاگ مشترک داشتیم! کلی سر به سر هم می ذاشتیم! الان دیگه دوست معمولی نیستیم! مثل شعر محسن چاووشی که میگه:

دوستی ساده ما غیر معمولی شد! نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد…
نمیدونم چی شد که وجودم لرزید؛ دل من این حسو از تو زودتر فهمید

اره یه 7 سالی هست رفیقم ! بهترین رفیقم شده خانمم و خدا میدونه چه قدر دوستش دارم! اون موقع ها من گل پسر بودم و اون گل دختر! الان بهش میگم گل بانو! بانوی رویاهای منه آخه! هرچند دیگه گل بانو مثل گل دختر فرصت وبلاگ نویسی نداره اما سعی می کنم از گل بانو هم بنویسم اینجا! از فداکاری هاش، از مهربونی هاش!

برای مطلب اول بازم دارم پر حرفی میکنم! بریم که کلی کار داریم! فردا بازم می نویسم!


علی دلجوانوبلاگ نویسیروزمرگیگل پسر
علاقه مند به امور خیریه، فرهنگ و اجتماع ? بازمانده ای از عصر وبلاگ نویسان بلاگفا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید