شرکت رادشید بد دلمو شیکوند ولی نمیشه که زانوی غم بغل گرفت و نشست گریه کرد
یک هفته از اون ماجرای تلخ میگذره و من امروز رفتم توی جابینجا و توی شغل هایی که میتونستم کار کنم رزومه فرستادم
یکیشون که همون اول رد کرد (باید توی رزومه م یه تغییراتی بدم )
البته یه شرکت دیگه هم بود حضوری رفته بودم مصاحبه ولی یک هفته س داره دَوَلش میده
امروز که این اوکی شد زنگ زد گفت خبرت میکنم
خدایا چقدر این اصفهان کار پیدا کردن اذیته "
یه کار دیگه هم بود واسه آموزش پرورش دوباره امروز زنگ زدند گفتن میخوایم شروعش کنیم
به هر حال
یه کاری بود که دور کاری بود و کرمانشاه قبول کرد که باهاشون همکاری کنم
(امیدوارم سِپِلِشک نشه خخخ )
یه تست فرستاد که انجام بدم
فکر کنم یه پنج قسمتی بنویسم واسش
امیدوارم این کاره بشه
خیلی گیر کارم :(
پایان قسمت اول :)