کوله پشتی·۳ سال پیشکدهای پاره (قسمت اول)قسمت اول رو با نام خدا شروع میکنیم ویرگولو داشتم میگشتم دیدم دو تا مقاله در مورد nest هست که خوب توضیح داده ( لااقل زحمت منو توی نوشتن یکی…
کوله پشتی·۳ سال پیشکد های پاره (قسمت صفرم)خب ... قرار بود خاطرات کاریمو تو شرکت قبلی بنویسیم که به نظرم کار خوبیه ولی اهمیت کمتری داره نظرمو عوض کردم و میخوام یه کار بهتر کنم :) کده…
کوله پشتی·۴ سال پیشاوضاع شیر تو شیر کار (دورکاری کرمانشاه ) (قسمت اول )شرکت رادشید بد دلمو شیکوند ولی نمیشه که زانوی غم بغل گرفت و نشست گریه کرد یک هفته از اون ماجرای تلخ میگذره و من امروز رفتم توی جابینجا و تو…
کوله پشتی·۴ سال پیشخاطرات روز های کاری (قصه های علی )(قسمت هفتم،آخر)امروز شنبه س :) دیروز علی اکبری قرار بود زنگ بزنه بگه چیکار کنم ، فکر کنم سرش شلوغ بود یادش رفت خودم چند بار زنگش زدم برنداشت شب خودش تو وا…
کوله پشتی·۴ سال پیشخاطرات روز های کاری (قصه های علی )(قسمت ششم)فکر کنم یکی دو قسمت دیگه بیشتر طولش ندم داستان رو بعد از این که یو آی ربات رو زدم و کد های کنترل ربات رو منتقل کردم دیدم نرم افزار یه مشکلی…
کوله پشتی·۴ سال پیشخاطرات روز های کاری (قصه های علی )(قسمت پنجم)ببخشید که یکم دور ؟؟؟؟!!! دیر ؟؟؟؟؟ شد این مدت اصن حس نوشتن نبود در ادامه اون ماجرایی که ربات تلگرام رو دادن به من و من با هزار جور دردسر ک…
کوله پشتی·۴ سال پیشخاطرات روز های کاری (قصه های علی )(قسمت چهارم)هفته اول - کاراموزی روز اول که وارد اتاق شدم دیدم یه نفر پشت یه سیستمه داره کار میکنه (بعدا فهمیدم احسانه :) )گفتم من جدید اومدم اونم خیلی…
کوله پشتی·۴ سال پیشخاطرات روز های کاری (قصه های علی )(قسمت سوم)مصاحبه صبح اول وقت رفتم واسه مصاحبه نشستم رو صندلی و به نفر گفتم آقای فلانی رو میشه صدا کنید گفت برای مصاحبه اومدید گفتم آره اول یه کاغذ از…
کوله پشتی·۴ سال پیشخاطرات روز های کاری (قصه های علی )(قسمت دوم)با اتوبوسا که از نجف آباد راه میوفتی از مسیر ویلاشهر، گلدشت ،کرسنگ، درچه، آتشگاه ، صارمیه ، صمدیه رد میشی و تو گاراژ مسجد سید پیاده میشی بی…