ویرگول
ورودثبت نام
کوله پشتی
کوله پشتی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

خاطرات روز های کاری (قصه های علی )(قسمت چهارم)

هفته اول - کاراموزی

روز اول که وارد اتاق شدم دیدم یه نفر پشت یه سیستمه داره کار میکنه (بعدا فهمیدم احسانه :) )

گفتم من جدید اومدم اونم خیلی گرم استقبال کرد و کمک کرد میزم رو مرتب کنم و شروع به کار کنم

حدود یه ساعت بعد رییس اومد

گفت ما قراره تو این یه هفته کد نویسی تو رو ببینم و یه پروژه واست تعریف میکنیم که بزنی ببینم دستت چطوره

پروژه دوره کاراموزی : ربات تلگرام

حالا من هیچی ربات کار نکرده بودم

با بدبختی نشستم روز اول API های تلگرام رو خوندن و کد تست کردن و تو دلم فحش دادن

تا بالاخره دستم اومد این داکیومنت رو چطور باید بخونی

روز دوم پروژه رو تموم کردم

(البته ناگفته نماند دم بچه های اونجا گرم هر چی سوال داشتم ازشون میپرسدم جوابمو میدادند

شرکت قبلیه به زور باهام حرف میزدند :| )
اخر روز دوم که پروژه رو رفتم تحویل بدم چند تا ایراد ازم گرفت و گفت برای رباتت UI بساز

روز سوم که پنج شنبه باشه (ینی امروز :) ) نشستم داشتم روی UI کار میکردم و یه چیز تقربیا قشنگ ساختم

(واسه این تقربیا چون امروز نصفه روزه بودیم و من ساعت یک اومدم و نرسیدم کاملش کنم )

خلاصه این که برداشتایی که تا الان داشتم تو جمله های زیر خلاصه میشه

1- اخلاقاشون خوب بود و خون گرم بودند و فکر کنم بتونم باهاشون راحت کار کنم

2- به نظر شرکت قانونمند و خوبی میاد (تو بیمه و حقوق فکر کنم باهاشون مشکل نداشته باشم )

3- رییس خیلی مرد خوش برخورد و خوبی هست و آدم از کار کردن باهاش لذت میبره

4- همه مرد هستیم و خانم بیمون نیست (راحت میشه دریوری گفت و به کد ها فحش داد :))) )

امیدوارم این دوره رو بتونم جوری کار کنم که قبولم کنن :)

پ.ن : من تو هفته به خاطر سربازی سه روز میرم شرکت (سه شنبه ، چهار شنبه ، پنج شنبه ) واسه همین یه هفته اونا میشه دو هفته من

بقیه ش قسمت بعد ;)
پایان هفته اول


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید