ویرگول
ورودثبت نام
ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

چرا؟ چقدر؟ تا کی؟


همین که بی‌دلیل و دعوت، به یک میهمانی ناخواسته و ن‍َخواستنی دعوت شده‌ای کافی نیست تا...

تا چشم برروی قضاوت‌های راه و بی‌راه مردم ببندی؟

آن شکلی که خودت را ارضا می‌کند شب را به روز بچسبانی؟

همیشه و در همه‌حال هدفون درحال پخش موزیک دلخواهت باشد؟

جین، جنس همه‌ی شلوارهایت باشد؟

کتانی و تی‌شرت و...

مدل موهایت، آن عرفی که اجتماعت تعریف می‌کند نباشد؟

با ته‌ریش یا ریش بلند صورتت را بپوشانی؟

ظاهر و تیپ‌ات، همان تصوری باشد که خوده خودت را با آن زیبا می‌بینی؟

هرچند که تمام داستان این نیست!

گاه و بی‌گاه کتاب مورد علاقه‌ات را ورق بزنی!

نوشتن، بزرگترین تفریحت باشد!

نوشتن از هرچیزی؛ تنها، نوشتن!

با هرچیزی که روحت را نوازش می‌کند، عشق‌بازی کنی

مثلا تنهایی!

باز هم هرچند این تنهایی و دلیلش، ظاهرا یکی از نقطه ضعف‌های تو باشد!

ضعف در برقراری ارتباط با آدم‌ها!

حتی اگر نوشتن را به دلیل تنهابودنت انتخاب کرده باشی!

چرا نباید از لذت‌هایت لذت ببری؟

چرا نباید وقتی از چیزی یا کسی بدت می‌آید، فورا فرار کنی و صحنه را با محتویاتش ترک کنی؟

چرا باید اینها را به حساب بی‌ادبی بگذاری؟

چرا باید آسایش خودت را محض آرام ماندن دیگران به خطر بیندازی؟

چقدر رعایت؟

چقدر احترام؟

چقدر شبیه به دیگران بودن؟

تا کی موردعلاقه‌های دیگران را دوست داشتن؛ با این دلیل که بیشتر مردم، زیبایی را در آن می‌بینند؟

تا کی باید نگاهت را کنترل کنی و سنگ‌فرش‌ها را بِشویی؟

تا کی باید ژست متفکران را با لبخند زشت اما خواستنی خودت جایگزین کنی؟

چقدر خوابیدن و فرار از تلخی‌ای که دیگران برای زندگی انتخاب کرده‌اند؟

چقدر صبر؟

تا کی مسیرهای تکراری را به امید یک هدف جدید قدم‌رو رفتن؟

تن دادن به چیزی که دیگران می‌گویند نظم، تا کی؟

سرکوب کردن به رسم عادت تا کی؟


اجتماعیجامعهنویسندگیعرفزندگی
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید