علی
علی
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

سخت است سیگاری باشی

می نویسم برای روزی که یادم نره فکر می کردم می تونم قوی باشم یعنی تمام تلاشم رو خواهم کرد

یا اینجوری بگم که فکر می کردم من می تونم با دونستن مسائل و جوانب یک مشکل پاسخ بهتری برای آن ارائه کنم اما نشد

از وقتی تمام تلاشم رو در کفه ترازو قرار دادم تا بتونم روی غیر سگی را بروز دهم (در حالی که واقعا از روی پاکی وجودم بود نه محض دل خوش کردن) مورد تفتیش قرار گرفتم چرا خوش رفتار شده ای !

بسیار سعی کردم ناراحت نشوم چون واقعا تفاوتی از قبل و بعد در من نشده بود فقط خواسته بودم کاری نکنم که او را برنجانم اما چه شد؟

آنقدر بر تغییر رفتارم اصرار کرد تا به وقت تنش من نیز روی سگی بروز دادم

نمی دانم واقعا روی غیر سگی ام انتزاعی و مصنوعی بود یا خودم را دست بالا گرفته بودم و خود بزرگ پندار شده بودم که فکر می کردم می توانم آرامشم رو نگه دارم

در هر صورت حالم بسیار بد است و دلم سیگار توی کشوی دفتر کارم رو می خواد

شبیه دیوار سختی که فکر می کرد تا اسمون بالا میره ولی نمی دونست که ترک های روی اون می تونه باعث شه فرو بریزه

کاش نوشتن این بار حالم رو زودتر خوب کنه

سیگارزندگی سراسر سختیبخند اینم میگذره
22 مرداد 1403
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید