_ali.pirzad_
_ali.pirzad_
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

مشکلات جدید کتاب خوانی این روزها(1)

سلولای خاکستری تقویت شده در لحظه به کار میاد نه تجمع بی نظم داده ها!
سلولای خاکستری تقویت شده در لحظه به کار میاد نه تجمع بی نظم داده ها!



اول اینو بگم که بحثم درباره کتابای علمی و تخصصی و آکادمیک نیست. درباره کتاباییه که این روزا رایج هستن و همه به هم معرفیشون میکنن(روانشناسی های اقتصادی و روانشناسی های رفتاری ساده و بهبود شیوه های زندگی و ارتباط با افراد مختلف و یا رمان های سبک و ساده و اینجور مسائل) که اغلب خلاصه و مختصر و ساده ان.

کتاب خوندن با تمرکز و سرعت بالا یکی از نیاز های قطعی این روزامونه. ولی جدیدا یه دید اشتباه واسه بعضیامون به وجود اومده. که میتونیم رفعش کنیم و کتاب خوندنمون رو به صورت کاربردی دربیاریم.

اول یه تعریف ساده از کتاب؛(اگه همینو واقعا درک کنیم دیگه اون مشکلات به وجود نمیاد.)

کتاب ینی یک شخصی که خودش مطالعه یا تجربیاتی در طول زمان و شرایط به خصوصی داشته و به هر دلیلی اونارو نوشته و منتشر کرده.به همین سادگی!

پس کتاب خوندن ینی حرف زدن با یه شخصی که اطلاعاتش در حوزه های خاصی از ما بیشتره. باز هم به همین سادگی!!

.

ما هر مقدار هم که کتابای خوب بخونیم، با شرایط دنیای الان(که به سرعت معیاراش در حال تغییره و ثبات چندانی نمیشه تو اتفاقات آینده ش پیش بینی کرد)، تقریبا هیچ تضمینی نمیتونیم به خودمون بدیم که برای فلان مدل مشکلی که در زندگی باهاش روبرو میشیم، میتونیم به طور منطقی تر و درست تری برخورد کنیم و راه حل های بهتری ارائه بدیم.

فهم و شعور خودمون، تنها سلاح های کاربردی این روزا.
فهم و شعور خودمون، تنها سلاح های کاربردی این روزا.

مشکلی که اول مطرح کردم اینه(که خیلی از کتاب خوان ها حتی بعضی ها بعد از خوندن تعداد بسیار زیادی کتاب هنوز دارنش):

اینکه هنوز اعتماد کافی به قدرت تحلیل و فکر و شهود خودشون در مواجهه با مسائل زندگی واقعیشون ندارن. شاید حتی اینو مطرح نکنن ولی در ناخودآگاهشون ثبت شده و حرف شنوی زیادی از کتاب هایی که میخونن دارن. در حالی که ممکنه بعضی اتفاقات در زندگی ما، با وجود شباهت های زیادی که با مسائل مطرح شده در کتاب ها دارن، واقعا نیاز به راه های جدید و متفاوت داشته باشن.

که اون راه حل ها باید حاصل تحلیل مغز تقویت شده ی ما باشه. نه مغزی که فقط کلمات و جملات بیشتری درش ثبت شده.

.

این قدرت واقعی از جایی ناشی میشه که ما اول بدونیم هر حرفی و هر تحلیلی ممکنه در زندگی شخصی ما به کار نیاد.

حواسمون باشه کتاب خوندن واقعا نیازه. ولی جوری که حداقل سعی کنیم تا جایی که میتونیم آموزش هاشو تو زندگی واقعی به کار ببریم تا بتونه روی ذهنمون تاثیر بذاره و باعث بشه انسجام پیدا کنه نه اینکه گیج ترش کنیم.

صحبت های کتاب میتونن به ذهن ما کمک برسونن نه اینکه همیشه بخوان رهبرش باشن.

بعضی وقتا حتی نمیتونن کمک کننده هم باشن!


پس بیایم به ذهن و قدرت درک خودمون اهمیت و ارزش کافی بدیم. این روزا شرایط زندگی با متنای هر کتابی همخونی نداره. ما در لحظه باید خودمون بتونیم درک درستی از مشکلاتمون داشته باشیم تا راه حل های مخصوص اونارو پیدا کنیم.


کتابکتاب خوانیمشکلات ناملموسبهتر فکر کردندید درست تر به کتاب خوانی
ساده نویس. تا حد توان از بیهوده نویسی به دور! و تا حدودی کتابخوان.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید