مرزها در جهان سرچشمه های زیادی دارند. مرزها از ذهن، جنسیت، قومیت آغاز و تا جهان سیاست، جغرافیا و طبیعت کشیده می شود. خطوط مرزها گاه محدویت ها را تعیین می کند. گاه آزادی بخش است و گاه دست انسان ها را از هم جدا می کند.
علت اغلب جنگ ها در طول تاریخ این خطوط بوده و هست، خطوطی که جداکننده حریم کشورها، عقیده ها و قومیتهاست و غوغای دیوانگانی که در پی گسترش و توسعه این خطوط بوده است. تاریخ، خون ها و آتش های بسیاری را تنها به خاطر وجود همین خطوط انتزاعی به خود دیده است. و چه بوسه ها، چه آغوش ها، چه خانواده ها چه مادران و چه پدران که به دشنه بی رحم همین خطوط سلاخی نشده اند. این روزها یادبود جنگ جهانی دوم است که به بهانه توسعه همین خطوط انتزاعی آغاز شد و تبعات آن در سرنوشت تک تک ما دخیل بوده و خواهد بود.
دومین جنگ، جنگی جهانی و بسیار گسترده بود که قدرتطلبی دیوانه آن را آغاز کرد و جنگ سالارانی به آن ادامه دادند. جنگی که دیوانگان قدرت همچنان بر ریتم مارش آن میرقصند. جنگی که هرچند ماه ها بعد در ژاپن و بر فراز دره ناکازاکی پایان گرفت، اما آخرین سکانسش در روزهای بهاری برلین کلید خورد.
در بهار سال ۱۹۴۵ میلادی، آلمان نازی در میان دو نیروی سهمگین از شرق و غرب گرفتار شد. نیروهای متفقین از روزی که در ساحل نورماندی پیاده شدند، با سرعت خیره کننده ای به شرق تاختند. نیروهای ارتش سرخ در اواخر آوریل، برلین را در محاصره گرفتند و در نهایت، نیروهای غربی و شوروی در روزهای اولیه ماه می، در قلب آلمان به یکدیگر پیوستند.
با سقوط برلین و خودکشی دیوانهترین جنگ سالار تاریخ؛ آدولف هیتلر، جنگ جهانی دوم در اروپا پایان یافت. از این رو در هشتم می سال ۱۹۴۵ میلادی، وینستون چرچیل، نخستوزیر وقت انگلستان با توافق سه دولت متفق خود، یعنی آمریکا، شوروی و فرانسه، ضمن اعلام خبر تسلیم بدون قید و شرط آلمان نازی، این روز را عید پیروزی نامگذاری کرد. به این ترتیب، کابوس شش ساله به پایان رسید.
فرجام نهایی جنگ جهانی دوم، پیروزی متفقین بود و رهبران جبهه پیروز استالین، روزولت و چرچیل به زمان اجرای رویای وحشتناک خود در کنفرانس تهران نزدیک شدند. پیامدهای این جنگ که کرت ونهگات ، فیلسوف آلمانی آن را "دومین تلاش بشر برای خودکشی" مینامید، تغییرات بسیاری در پی داشت، تغییراتی که در سرنوشت هر نوزادی که روزانه به دنیا میآید، تاثیر دارد و خواهد داشت.
در طول این جنگ خونبار، چیزی حدود ۱۰۰میلیون انسان کشته و آواره شد، برخی از شهرها به طور کل ویران، ساختار زیربنایی و صنعتی اروپا نابود و آمریکا در قامت یک ابرقدرت جهانی ظاهر شد. از اتفاقات جالب این جنگ، تشکیل سازمان ملل متحد به دست طرف پیروز با هدف جلوگیری از مناقشات میان کشورها بود.
دو چهره شاخص پیروز، ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان ابرقدرتهای نوظهور، پس از جنگ به صف بندی جدیدی روی آوردند و خطوط نامرئی را از خاک اروپا به کل زمین و درنهایت، تا مرزهای آسمان و ماه ادامه دادند. آنها با تقسیم غنایم و کشیدن دیوار برلین، جنگی ۵۰ ساله را آغاز کردند که تبعات آن کمتر از جنگهای آتشین نبود.
آمریکا و شوروی تمام جهان را در مناقشات بلوک غرب و شرق درگیر کردند. بارزترین تراژدی این مرزبندی هنوز در مدار ۳۳ درجه شبه جزیره کره مشهود است. پس از جنگ، مرزهای جدیدی شکل گرفت و این مرزها در گستره جغرافیا، سیاست، ذهن ها و اقوام رشد کرد و امروز در قامت جنگ های کوچک منطقه ای نمود یافته است.
در آستانه سومین دهه هزاره سوم، تقریبا کمتر جایی از جهان است که در صلح مطلق به سر برد. هنوز نطفه عقدههای فروخورده از نزاعهای گذشته آماده تولد است؛ در مرز دو کره، در دره های برفی تبت، در دشتهای سبز بدخشان، در کوچههای نجیب حلب، در سواحل سفید یمن، در جنگلهای راش کریمه، در ساوانهای شاخ آفریقا و در کرانه طلایی کارائیب و ... .