در عصرهای دلپذیر تابستان سال ۱۸۷۸ ، باد، گندم های مزرعه کوچک گرینفیلد تاونشیپ را نوازش می کرد. میشیگان در این فصل هوایی رازآلود داشت و تمام بچه های شهر با شادی افراط آمیزی مشغول گذران تعطیلات و آبتنی در دریاچه های بزرگ بودند. در این میان جوانی لاغر با چشمانی نافذ به جای شیطنت های مرسوم، مشغول زیر رو کردن وسایل میکانیکی گاراژ مزرعه بود تا ساعت شماطهدار آقای اسمیت را تعمیر کند. هنری رویاهای خود را در این ابزار ساده دنبال میکرد.
سال بعد او مزرعه را رها کرد و برای کار با شگفتی های دنیای به دیترویت پایتخت ماشین های آن روز دنیا رفت. هنری بعدا خبرهکار با موتورهای بخار وستینگهاوس شد. و بعد از مدتی وستینگهاوس هنری فورد با استعداد را برای تعمیر موتورها استخدام کرد.
هنری فورد یک مخترع به معنای کلاسیک آن نبود؛ او یک مدیرخلاق و یک تکمیل کننده قهار بود. کسی که تکه آخر پازل را در دست داشت و فوت کوزه گری میدانست. هنری فورد کسی نبود که اتومبیلهای موتوری را اختراع کرده باشد. در حقیقت او بازیگر نقش اول قدرتمندی بود که دیرتر به این صحنه وارد شد. با وجود اینکه او تولید اتومبیل را از سال ۱۹۰۳ شروع کرده بود تا قبل از ارائه فورد مدل T تقریبا یک شکست خورده محض بود.
فورد مدل T، آهن پاره دلربایی که تبدیل به یک افسانه جهانی شد، تمام مرزهای آن روزگار را فتح کرد و هنوز در ذهن مردم دنیا می درخشد. فورد با کنارهم قرار دادن تکه های چند ایده خام و پرداخت هنرمندانه آن دست به ابداعی زد که زندگی خودش و صنعت اتومبیل سازی را دگرگون کرد. اگر بگوییم ایده خط تولید هنری فورد سبک زندگی نسل های زیادی در تاریخ معاصر را تحت تاثیر قرارداد حرفی گزاف نگفتیم.
اولین مدل T در سپتامبر سال ۱۹۰۸، در دیترویت تولید شد. فورد نابغه، چایلد، هرولد، ویلز و دو مهاجر مجار به نامهای گالام و فارکاس مختصات مدل T فورد را طراحی کردند. شروع کار یک انقلاب بود؛ نقطه عطفی که باعث شد که فورد بازار را زیر یوغ بکشد. صد سال پیش، ساخت اتوموبیل فرآیندی کند و وقتگیر بود، چرا که کارگران پس از کار روی یک ماشین سراغ ماشین بعدی میرفتند و به این ترتیب ساخت هر دستگاه خودرو ۱۲ نفر-ساعت طول میکشید که باعث میشد اتوموبیل کالایی لوکس و گران محسوب شود و تنها ثروتمندان از آن بهره ببرند. اما مدل T اولین اتومبیلی بود که زیرپای افراد معمولی جامعه رفت و طبقه متوسط جهان اولین بار با این خودرو به مسافرت رفتند.
فروش اعجاب آور مدل T که از سال ۱۹۰۸ آغاز شده بود، هنری به فکر یافتن راهی بود تا ماشینها را با شتابی بیشتر تولید و روانه بازار کند. در آن سالها نوار نقالهی مونتاژ برای ساخت با آشغال هایی مثل قوطی کنسرو استفاده میشد؛ اما مشکل اینجا بود که هر قوطی کنسرو از سه قطعه تشکیل میشد و یک فورد مدل تی از هزاران قطعه. ذهن دقیق فورد باز به کار آمد؛ قطعه های پازل ایده دیگران را با فن مخصوصش کنارهم قرارداد و در سال ۱۹۱۳ کارخانه را به نوار نقالههای خط مونتاژ مجهز کنند. این خط مونتاژ، روند ساخت خودروها را به ۸۴ قدم کوچک و پیدرپی تجزیه میکرد.
به این ترتیب، فورد مدل تی به اتوموبیلی بهصرفه تبدیل شد و هنوز در کنار ۱۰ خودرو پرفروش تاریخ قرار دارد. خودرویی که در صبح بهاری 27 می ۱۹۲۷ به تولید خود پایان داد و به تاریخ پیوست. اما کار به اینجا ختم نشد؛ فرهنگی که تولید این خودرو افسانه ای به بارآورد چیزی جز مصرفگرایی ماشینی برای جهان نبود. تسمه نقالهها کاری میکردند که هر کارگر سر جای خود بایستد و در تمام ساعات حضورش صرفا یک کار تکراری و یکنواخت را پشت سر هم تکرار کند. هر چند که کارگران خرسند فورد بیشترین دستمزد را در جهان آن روز میگرفتند، اما چیزی که فورد از آنها میخواست این بود که پشت خط تولید، (که احتمالا ایده آن را از کشتارگاه شیکاگو گرفته بود) بایستند و بدون هیچ تفکری صرفا همان کار تکراری را که برای آن استخدام شدهاند انجام دهند. نمایش هجوآمیزی از این وضعیت رقت انگیز را چاپلین بزرگ در شاهکار "عصر جدید" تصویر کرده است. ساختاری منبعث از صنعت ضدبشری و ضدطبیعی. کارگرانی که خودشان بهتدریج به بخش و مهرهای از غول عظیم صنعت تبدیل میشوند. فورد مهربان که میخواست تمام انسانها از هرطبقه اجتماعی از لذت مسافرت با اتومبیل لذت ببرند ناخواسته بنیان جریانی را گذاشت که به فوردیسم مشهور شد بنایی که از محیط کار انسانیت زدایی کرد.