آدمی ذرهذره و قدمبهقدم از آرمانهایش عقب مینشیند. آرمانهایش را بزرگتر از ارادهاش می یابد و ارادهاش را کوچکتر از آن که سپری شود در برابر فشارها.
پس چکشکاری آرمانهایش را شروع میکند، با هر ضربه بیشتر از آیندهی خیالیش فاصله میگیرد و گاه محصولی میسازد که هیچ شباهتی به آنچه که در ابتدا متصور بود، ندارد. از آن جا که همهی اینها اندکاندک و به آرامی رخ میدهند، جز دیرهنگام متوجه تغییرات نمیشود و گاه هرگز.
چه بسیارند آرمانهای در ابتدا پاک و خیرخواهانه ای که در نهایت جز بلا را نصیب جان مردمان نکردهاند.